پاسخ به:پرسش و پاسخ ویژه توحید و خداشناسی
پنج شنبه 17 تیر 1395 12:27 AM
پرسش:با سلام.آيا نور الله با الله تفاوتي دارد؟ و همچنين آيا اينكه گفته ميشود كه خدا را ظهوري است اين ظهور همان ذات الله است؟
اين سوال خيلي ذهن من را مشغول كرده.اگه ميشه برام كامل توضيح بدهيد.البته فكر نكنيد اين يه سوال عادي است كه ميدونم همين جور فكر نميكنيد.ممنون
پاسخ:
فرمود:
« اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ» ( نور : 35 )
از تعبير «الله نور» بر مي آيد كه نورعين ذات خداست؛ ولي وقتي در پي آن السماوت و الارض مي آيد، روند ظهور ذات در مقام فعل را مي رساند. لذا در قسمت نخست آيه، نور هم اسم ذات است هم اسم فعل؛يعني به لحاظي عين ذات است و به لحاظي غير ذات؛ امّا در تعبير «مثل نوره» نورغير ذات مراد است كه نور در مقام فعل است.
امّا چگونه نور هم عين ذات اوست هم غير ذات او؟
النّور از اسماء الله است؛ و اسماء الله دو گونه اند؛ اسماء ذاتيّه و اسماء فعليّه؛ كه اسم شريف «النّور» هم از اسماء ذاتيّه است هم از اسماء فعليّه؛ همان گونه كه خدا را هم علم ذاتي است هم علم فعلي.
پس خدا را اسماء ذاتيّه است كه عين ذاتند، و اسماء فعليّه اي دارد كه غير ذات خدا و عين فعل خدا هستند. النّور وقتي اسم ذات لحاظ شود، عين ذات است، امّا اگر اسم فعل لحاظ شود، فعل خداست نه عين ذات او.
امّا يعني چه كه اسماء ذاتيّه عين ذات خدا هستند؟
وقتي گفته مي شود اسماء ذاتيّه عين ذاتند، مقصود اين است كه ذات خدا يك حقيقت بسيط و غير مركّب است كه اسمائي از آن يك حقيقت انتزاع مي شوند، كه به حسب مفهوم، غير هم هستند، امّا به حسب واقع، يكي هستند نه چند تا.
ـ نحوه ي انتزاع اسماء خدا از ذات واحد
خدا يعني وجود محض، صرف، بدون هيچ قيد و حدّي ؛ و روشن است كه چنين وجودي تركيب بردار نخواهد بود؛ چون هر تركيبي مستلزم نوعي دو گانگي است؛ و دوگانگي فرع بر وجود وجه تمايز است. و هر وجه تمايزي قيد است. پس لازمه ي مركّب بودن وجود محض، مقيّد بودن است. و اين خلف و تناقض است. چون مقيّد بودن يعني غير محض بودن كه نقيض محض بودن است. پس وجود صرف، منزّه از هر گونه تركيب است. چه تركيب خارجي، چه تركيب عقلي و چه تركيب وهمي. و چنين وجودي عين وحدت و يگانگي است. لذا از صرافت و وجوب وجود خدا ، اسم الاحد انتزاع مي گردد.
همچنين چنين وجودي دوّمي بر نمي دارد. چون لازمه ي دومي نيز دوگانگي و تمايز و مقيّد بودن است. پس او دومي بردار نيست ؛ لذا واحد است. به اين ترتيب اسم الواحد از ذات خدا انتزاع مي شود.
و چون وجود محض زوال و عدم نمي پذيرد لذا او همواره ثابت است. و از اينجا اسم الثابت و الحقّ براي او انتزاع مي گردد. چرا كه حقّ نيز به معني ثابت است.
و چون وجود محض به خودي خود ظهور دارد و ظهور ماهيّات نيز با اوست او را نور گفته اند. چون نور خود عين روشني بوده ديگر امور را نيز روشن مي كند.
و چون او نزد خود حاضر است و همه ي موجودات در محضر اويند او را عالِم و عليم گويند. چون علم يعني حضور چيزي نزد چيز ديگر.
و چون هر مطلقي احاطه ي وجودي بر مقيّد دارد ، خدا را محيط نامند.
و چون وجود مقيّد در پيدايش و بقائش بند به وجود محض است خدا را قيّوم گويند.
و چون نامحدود است، پس كرانه ندارد ؛ لذا صمد است.
و چون وجود محضي غير او نيست لذا كسي نيست كه شكست دهنده ي او باشد پس عزيز (شكست ناپذير) است.
و چون از وجود نامحدود و بي كرانه چيزي جدا نمي شود پس لَم يَلِد ؛ و چون عين وجود از چيزي پديد نمي آيد پس و لَم يُولَد.
و چون خلل در او و ظهوراتش نيست حكيم است.
و ...
و به همين ترتيب اسماء ديگر حقّ تعالي يك به يك از ذات واحد بسيط انتزاع مي شوند.
بنا بر اين ، خداي تعالي يك حقيقت بيش نيست و آن، وجود است. و اسماء و صفات ذاتيّه از همين يك حقيقت انتزاع مي شوند. لذا كثرتي در ذات احدي نيست. اگر كثرتي در اسماء و صفات او ديده مي شود از ضعف ادراك انتزاع كننده بوده كثرت مفهومي است نه كثرت حقيقي.
حاصل بحث آنكه:
«الله نور السموات و الارض» يعني الله همان نور ذات است كه در مقام فعل، به صورت اراده و مشيّت الهي در قالب مخلوقاتي چون آسمانها و زمين تجلّي نموده است؛ كه آن اراده و مشيّت واحد ساري در مخلوقات را نور فعلي گويند. يكبار نور را در معني جامع آن آورد كه هم نور ذاتي را شامل است هم نور فعلي را و بار دوم، نور را فقط در معني فعلي آن آورد، كه عين فعل است نه عين ذات.
آن نور ذاتي، را ظهور ذات براي ذات، و آن نور فعلي را ظهور ذات در مقام فعل نيز گويند.
حضرت نور را در مقام فعل، وجود منبسط و فيض مقدّس و صادر اوّل و نَفَس رحماني و اسم اعظم فعلي و مشيّة الله و صنع الله و لوح محفوظ و رقّ منشور و كتاب مبين و امام مبين و حقيقت محمّديّه و حضرت ولايت و حقيقت مائيّه و ... نيز مي گويند. هر اسمي نيز به مناسبتي بوده و آيينه ي حقيقتي است. امام خميني ـ قدّس الله سرّه القدّوسي ـ را در اين باب كتابي است با عنوان « مصباح الهداية الي الخلافة و الولاية» كه به زبان اهل سرّ نوشته اند. حقّا كه شرابي است لاهوتي و نهري است جدا گشته از چشمه ي تسنيم كه «عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ».