پاسخ به:پرسش و پاسخ ویژه توحید و خداشناسی
پنج شنبه 17 تیر 1395 12:26 AM
پرسش:بنده در مفهوم قسمتي از دعاهاي روزهاي ماه مبارك رمضان با مشكل مواجه شده ام كه از شما مي خواهم بنده را ياري نمائيد در اين بخش از دعا آمده است : «يَا حَسَنَ الصُّحْبَةِ يَا خَلِيفَةَ النَّبِيِّينَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ الْبَدِيءُ الْبَدِيعُ الَّذِي لَيْسَ كَمِثْلِكَ شَيْءٌ وَ الدَّائِمُ غَيْرُ الْغَافِلِ وَ الْحَيُّ الَّذِي لَا يَمُوتُ أَنْتَ كُلَّ يَوْمٍ فِي شَأْنٍ أَنْتَ خَلِيفَةُ مُحَمَّدٍ وَ نَاصِرُ مُحَمَّدٍ وَ مُفَضِّلُ مُحَمَّدٍ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تَنْصُرَ وَصِيَّ مُحَمَّدٍ وَ خَلِيفَةَ مُحَمَّدٍ وَ الْقَائِمَ بِالْقِسْطِ مِنْ أَوْصِيَاءِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِم»
همانگونه كه ملاحظه مي نمائيد در ابتدا خداوند متعال به عنوان خليفه پيامبران و حضرت محمد ( صل الله عليه و آله ) بيان گرديده اما در ادامه ائمه معصومين ( عليهم السلام) به عنوان خليفه ذكر گرديده است .
سوال بنده اين است كه مفهوم خليفه محمد ( صل الله عليه و آله ) كه در دو جاي اين دعا آمده چيست ؟ آيا العياذ بالله هر دو به يك مفهومند يعني خدا همان امامان هستند و امامان همان خدا و يا اينكه مفهوم ديگري دارد؟لطفا هر چه سريع تر توضيح قانع كننده اي ارسال نمائيد.
خاطر نشان مي شود اين فراز از بخش هاي پاياني اولين دعايي هست كه شيخ عباس قمي در اعمال روزهاي ماه مبارك رمضان ذكر نموده است و از طريق نرم افزار نيز مي توانيد به متن كامل اين دعا دست پيدا كنيد.
پاسخ:
خليفه از «خلف» است به معني پشت و پي. لذا خليفه يعني آنكه از پي كسي كارهاي او را انجام مي دهند. از اين رو وصيّ شخص را خليفه ي او گويند؛ چون وصيّ شخص، بعد از وفات او، امور مربوط به وي را انجام مي دهد.
پس اگر ائمه(ع) را خليفه ي پيامبر(ص) مي گوييم، از آن جهت است كه ايشان(ع) بعد از وفات رسول خدا(ص) كارهاي آن حضرت را ادامه مي دهند. رسول خدا(ص) هم نبي بود، هم رسول بود، هم امام. نبوّت آن حضرت، خليفه نداشت؛ و آن حضرت خاتم الانبياء بود؛ رسالت حضرتش نيز دو بخش داشت؛ يكي رساندن اصل قران بود كه با حضرتش تمام شد و ديگري رساندن تبيين و تفسير قرآن بود كه ائمه(ع) از اين بخش رسالت، خلافت دارند. امامت آن حضرت نيز بعد از وفاتشان به ائمه(ع) منتقل گشت. لذاائمه(ع) خليفه ي رسول الله(ص) هستند در امامتش و بخشي از رسالتش.
گاه ائمه(ع) را وارث رسالت و امامت رسول الله(ص) نيز مي گويند؛ كما اينكه آن بزرگواران را وصيّ پيامبر(ص) نيز مي خوانند. چون وارث و وصيّ نيز همين بار معنايي را كه خليفه دارد، دارا مي باشند.
آيا لفظ وارث و وصيّ و خليفه، در مورد خدا نيز مي تواند كاربرد داشته باشد؟
لفظ وارث در قرآن كريم، بارها در مورد خداوند متعال به كار رفته است.
« وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعيشَتَها فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَليلاً وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثين ــــ و چه بسيار از شهرها و آباديهايى را كه بر اثر فراوانى نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاك كرديم! اين خانههاى آنهاست(كه ويران شده)، و بعد از آنان جز اندكى كسى در آنها سكونت نكرد؛ و ما وارث آنان بوديم» (القصص:58)
يعني بعد از وفات آنها وارثي نداشتند؛ كه امولشان بين آنها بچرخد، لذا هر چه داشتند به خدا برگشت.
« وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْيي وَ نُميتُ وَ نَحْنُ الْوارِثُون ــــ ماييم كه زنده مىكنيم و مىميرانيم؛ و ماييم وارثها» (الحجر:23)
يعني وقتي همه مردند زمين و اموالش بين كسي نخواهد چرخيد بلكه به خدا و اسماء الله مراجعت خواهد نمود.
« وَ ما لَكُمْ أَلاَّ تُنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض ــــ چرا در راه خدا انفاق نكنيد در حالى كه ميراث آسمانها و زمين همه از آن خداست» (الحديد:10)
يعني وقتي تمام اموال زمين در نهايت به خدا خواهد رسيد، پس چرا قبل از آنكه از دستتان برود، در راه خدا خرجش نمي كنيد تا شما هم نصيبي ببريد؟!
« إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَيْها وَ إِلَيْنا يُرْجَعُون ــــ ما، زمين و تمام كسانى را كه بر آن هستند، به ارث مىبريم؛ و همگى بسوى ما بازگردانده مىشوند» (مريم:40)
ملاحظه مي فرماييد كه خداوند متعال خودش را وارث ناميده است؛ در حالي كه انسانها را هم وارث خوانده است.
« وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين ــــ ما مىخواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را امامان و وارثان قرار دهيم» (القصص:5)
« وَ الَّذينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ (9) أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ (10) الَّذينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فيها خالِدُونَ ــــ و آنها كه بر نمازهايشان مواظبت مىنمايند؛ (9) آنها هستند وارثان؛ (10) كه فردوس را ارث مىبرند، و جاودانه در آن خواهند ماند» (المؤمنون)
به اين قرينه پس مي توان خليفه و وصي را هم در مورد خدا به كار برد. چون اين دو لفظ نيز بار معنايي وارث را دارند.
خدا را مي توان وصيّ انبياء(ع) و پيامبر(ص) دانست به اين معنا كه بعد از آن بزرگواران، امورات آنها را خدا متكفّل مي شود؛ يعني در پي آنها كار آنها را با انبياي ديگر يا با اوصيايشان انجام مي دهد؛ مثلاً در پي رسول خدا(ص) كار حضرتش را با علي(ع) ادامه مي دهد. چون هر چه اميرمؤمنان(ع) انجام دهد، كار خدا هم محسوب مي گردد. چرا كه انسان كامل، يد الله است. پس بعد از رسول خدا(ص) خدا خليفه ي رسول الله(ص) بود، يعني كار او را پي گرفت؛ امّا با يد الله.
پس چنين نيست كه معاذ الله خدا همان امام باشد يا امام همان خدا باشد. بلكه امام معصوم، عين الله و لسان الله و يد الله و علم الله است. لذا هر كاري كه او بكند، كار خدا هم محسوب مي شود و هر سخني بگويد، سخن خدا حساب مي شود. براي همين هم هست كه سخن و فعل امام معصوم حجّت است. پس خلافت و وصايت و وراثت ائمه(ع) از رسول الله(ص) خلافت و وصايت و وراثت خدا نيز محسوب مي شود، از آن جهت كه فعل امام، فعل خداست، و كلامش كلام خدا.
الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فرمودند: « أَنَا عِلْمُ اللَّهِ وَ أَنَا قَلْبُ اللَّهِ الْوَاعِي وَ لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللَّه ـــ منم علم خدا، و من قلب پر گنجايش خدا، و منم زبان گوياي خدا و منم چشم ناظر خدا، و منم همسايه ي خدا ، و منم دست خدا.» (بحار الأنوار، ج24، ص198)
توجّه شود! خدا قلب ندارد، تعبير «قلب الله» مثل روح الله و بيت الله و رسول الله، مي باشد؛ يعني قلبي كه خدا با تمام اسمائش در آن تجلّي نموده است. يد الله، يعني دستي كه جز به اراده و مشيّت خدا به كار نمي افتد. عين الله يعني چشمي كه هر چه خدا ببيند مي بيند. جنب الله يعني آنكه بين خدا و او خلقي واسطه نيست. اين صفت تنها شايسته ي اهل بيت(ع) مي باشد كه نور واحد ايشان(ع) بي واسطه از خداي تعالي صادر گشته است. البته جنب الله بودن نيز مراتب دارد كه اعلي مرتبه اش براي رسول الله(ص) مي باشد