پاسخ به:پرسش و پاسخ ویژه توحید و خداشناسی
پنج شنبه 17 تیر 1395 12:12 AM
پرسش:در يکي از سايتهاي اينترنتي ايرادات وارده از ملاصدرا بر برهان امکان و وجوب ابن سينا را خواندم که در ذيل به آن اشاره ميکنم. خواهش ميکنم بفرماييد که آيا اين ايرادات درست هستد يا خير؟ در صورت صحت آيا باز هم ميتوان براي وجود خدا از اين برهان استفاده کرد؟ ماهيت امري اعتباري و ذهني است. بنابراين امري ذهني نميتواند ملاک احتياج به علت باشد. بنابر اصالت وجود چيزي که تحقق دارد وجود است و وجود خودش بي نيازترين چيز در وجود داشتن است . پس بايد ملاک نياز به علت را در خود وجود جسم جستجو کرد نه در ماهيت داشتن آن.
پاسخ:
1ـ در فلسفه ی مشّاء گفته می شود:
وجود، اصیل؛ و ماهیّت، اعتباری است. و ماهیّت فی حدّ نفسه، نه اقتضای وجود دارد نه اقتضای عدم؛ لذا نسبتش به وجود و عدم یکسان می باشد؛ که از این حالت ماهیّت، تعبیر می شود به امکان. و روشن است که ماهیّت برای خروج از حالت تساوی ( موجود یا معدوم شدن)، محتاج چیزی است که او را از این حالت تساوی خارج کند. این موجود خارج کننده از حالت تساوی را علّت گویند. پس ملاک نیازمندی به علّت، امکان ذاتی ماهیّت است.
پس ممکن الوجود، آن ماهیّتی است که برای تحقّق خویش ( وجود یافتن) محتاج علّت است.
آنگاه می گویند:
موجود ـ اعمّ از اینکه ذهنی باشد یا خارجی ـ یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود.
شکّ نیست که ممکن الوجودهایی در عالم وجود دارند؛ که علّتی دارند. علّت آنها نیز یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود. اگر واجب الوجود است، که مطلوب ما ثابت است؛ و الّا خود آن علّت نیز علّتی دارد؛ که آن نیز یا واجب است یا ممکن؛ و ... .
و چون تسلسل و دور علل محال می باشد؛ پس سر این سلسله ی علل باید به واجب الوجود برسد.
2ـ اشکالی که از جناب ملاصدرا نقل شده ظاهراً به درستی بیان نشده است.
در ضمن اشکال، اعتباری را به معنی ذهنی بودن گرفته اند؛ حال آنکه ملاصدرا اعتباری بودن ماهیّت و امکان را به معنی ذهنی بودن آن نمی داند. در اندیشه ی ملاصدرا، ماهیّت و امکان، اعتبار عقل هستند بدون اینکه ذهنی و خارجی بودن در این اعتبار دخیل باشد؛ لذا ماهیّت و امکان، اعتباری اند، هم در خارج هم در ذهن؛ یعنی ماهیّت و امکان چه در ذهن باشند و چه در خارج، همواره اعتباری اند؛ یعنی قائم به وجود می باشند. ماهیّت، حدّ مراتب وجود است؛ و حدّ وجود، اگر چه جدا از آن نیست؛ امّا متن وجود هم نیست؛ بلکه تا وجود هست آن هم هست و با صرف نظر وجود، وجودی نخواهد داشت. امکان هم لازم ماهیّت است؛ و از آن جدا شدنی نیست.
3ـ آیا اشکال جناب صدرا وارد است؟
بلی امکان امری اعتباری است، در حالی که علّت و معلول، دو امر اصیل می باشند. لذا امکان که امری اعتباری است نمی تواند علّت چیزی باشد.
امّا این اشکال بر علّیّت مطرح در برهان وجوب و امکان وارد نیست. چون صحبت از علّیّت در اینجا از باب مجاز است. چرا که امکان در حقیقت امر عدمی است؛ و علّت قرار گرفته است برای « نیازمندی» که آن هم امر عدمی است.
امکان یعنی سلب ضروت وجود و سلب ضرورت عدم. لذا امکان در حقیقت، سلب دو ضرورت است؛ که آن را با تعبیر « نه اقتضای وجود داشتن و نه اقتضای عدم داشتن » بیان می کنند. و شکّ نیست که «سلب ضرورتین» امر عدمی است.
از طرف دیگر، «احتیاج و نیاز به علّت» هم امر عدمی است.
پس هیچ مانعی ندارد که امری عدمی، علّت یک امر عدمی دیگر قرار گیرد. لذا می گوییم: علّت نباریدن باران، نبود ابر است.
بلی اگر حکمای مشّاء، امکان را علّت امری وجودی قرار می دادند اشکال جناب ملاصدرا وارد بود.
پس اشکال جناب صدرا وارد نیست به دو دلیل.
الف. اساساً در این بحث، علیّت حقیقی منظور نیست.
ب. در علّیّت مجازی، امر عدمی می تواند علّت امر عدمی دیگری تلقّی شود.
4ـ بیان جدیدی از برهان امکان و وجوب به شکلی که بحث علّیّت در آن وارد نشود.
ـ شکّی نیست که ماهیّاتی چون انسان و درخت و خورشید و ... وجود دارند.
ـ ماهیّات، اموری اعتباری اند؛ یعنی اگر موجودند، با وجود موجودند نه بی وجود.
ـ پس این ماهیّات موجوده، قائم به وجودی هستند؛ و الّا لازم می آید که ماهیّت، خودش اصیل باشد؛ که خلف فرض می باشد.
ـ از وجود، نمی توان سلب وجود کرد. چون سلب الشیء عن نفسه محالٌ (سلب شیء از خودش محال است).
ـ و چیزی که نتوان از آن سلب وجود نمود (چیزی که فرض عدم برای آن محال است)، واجب الوجود(ضروریّ الوجود) می باشد.
ـ پس وجودی که این ماهیّات اعتباری بر آن قائمند، واجب الوجود می باشد.
دفع دو شبهه:
ممکن است برخی بگویند: لازمه ی این برهان آن است که به تعداد موجودات، واجب الوجود داشته باشیم. چون هر ماهیّت موجودی، وجودی دارد؛ و طبق این برهان، وجود این ماهیّات، واجب الوجود است.
پاسخ شبهه:
این جمله که « هر ماهیّت موجودی، وجودی دارد»، مغالطه است. قضیّه ی درست چنین است:« هر ماهیّت موجودی، وجود دارد».
توضیح مطلب اینکه:
وجود در تمام ماهیّات یکی است؛ و چنین نیست که به تعدّد ماهیّات، وجود نیز متعدّد گردد. تعابیری چون « وجود انسان»، « وجود درخت» ، « وجود خورشید» نیز تعابیری هستند اعتباری. وجود، حقیقتی است واحد که فرض دومی برای آن ممکن نیست. این همان مطلبی است که خود جناب ملاصدرا اثبات کرده و براهینی بر آن اقامه نموده اند. بر همین اساس است که می توانیم بگوییم: « انسان و درخت و خورشید، وجود دارند». اگر وجود، در انسان غیر از وجود، در درخت، و وجود، در خورشید بود، در این صورت قضیّه ی « انسان و درخت و خورشید، وجود دارند» قابل تألیف نبود.
شبهه دوم:
ممکن است بگویند: وجودی که در هر ماهیّتی حضور دارد، حقیقت وجود نیست؛ بلکه مرتبه ای از مراتب وجود است. و مراتب وجود، واجب الوجود نیستند.
پاسخ شبهه:
اوّلاً حقیقت وجود در تمام مراتب خویش حضور دارد. لذا همان گونه که ماهیّت قائم به اصل وجود است، مرتبه نیز قائم به اصل وجود می باشد. « هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم».
ثانیاً مراتب وجود، خارج از حقیقت وجود نیستند. چون حقیقت وجود، خارج ندارد. کما اینکه مراتب وجود، جزئی از وجود هم نیستند. چون وجود، جزء هم ندارد. برای وجود، داخل به معنی شکم هم معنی ندارد. لذا مراتب وجود، داخل او هم نیستند. پس کجا هستند این مراتب؟ فهم این معنا از توان اکثر مردم خارج است. مراتب وجود، چیزی نیستند جز شئونات و ظهورات ذاتی او؛ و وجود، واجب الوجود است، مِن جمیع الجهات.
سخن آخر:
1ـ این بیانی که ما از برهان امکان و وجوب ارائه دادیم، طبق مبنای حکیم ملاصدراست. امّا طبق مبنای حکماء مشّاء، چنین بیانی قابل دفاع نیست. چون حکماء مشّاء، وجود را حقیقت واحد نمی دانند؛ بلکه برای هر ماهیّت موجودی وجودی خاصّ قائلند.
2ـ برهان امکان و وجوب ابن سینا، هنوز هم بر قوّت خود باقی است. چون مخاطبان این برهان، کسانی در حدّ ملاصدرا نیستند. این برهان برای کسانی است که تفکّرات مشّائی دارند؛ و اکثر مردم نیز چنین تفکّراتی دارند؛ بلکه اکثریّت مردم، مادون این مرتبه از فهم می باشند. وقتی کسی از این مرتبه فراتر رفت و وارد فضای حکمت متعالیه شد، این برهان نیز به آن شکلی در می آید که ما بیان نمودیم. حقیقت این است که بیان برهان فوق و برهان صدّیقین ملاصدرا، برای افرادی که وارد در حکمت متعالیه نیستند، نه تنها موجب هدایت نیست؛ بلکه چه بسا ذهنشان را آشفته می کند.