0

به مناسبت سالروز وقوع جنگ بدر

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

به مناسبت سالروز وقوع جنگ بدر
پنج شنبه 3 تیر 1395  9:51 AM

 

به مناسبت سالروز وقوع جنگ بدر

جنگ بدر بزرگ در17 رمضان سال دوم هجرت
قبل از هرچیزی لازم به یاد آوری است که پیامبراعظم(صل الله علیه وآله) هیچگاه به هیچ جنگی اقدام نکرد، بلکه آن حضرت همواره بر اساس رسالت الهی خود به تبلیغ و دعوت با مهربانی و دلسوزی بیش از حد تصور پرداخت ؛ چنان که شان همه پیامبران وماموریت همه آنان تعلیم و تربیت و تزکیه و به زبان امروز کار کاملا فرهنگی وفرهنگ سازی بود .
1. یکی از علل جنگ بدر اين بود که در ماه جمادي الاول سال دوم هجرت به پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ خبر رسيد که کرز بن جابر با گروهي از قريش تا سه منزلي شهر مدينه آمده و شتران پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را با چهارپايان افراد ديگر به غارت برده و به محصولات مدينه آسيب زده اند.
پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با جمعي به تعقيب آنها رفتند تا به چاه بدر رسيدند و سه روز در آن جا توقف کردند و هر چه جستجو کردند، کسي را نيافتند و سپس به مدينه برگشتند. اين غزوه را غزوه بدر اولي گويند.[1]
2. علت ديگر اين بود که کفار، اموال مهاجران را در مکه، مصادره کرده بودند به عنوان مثال ابوسفيان خانه و زندگي جمعي از مهاجرين مانند بني جحش و ديگران را در مکه تصاحب کرد و صهيب را هنگام هجرت به مدينه ناچار کردند هر چه دارد به آنها واگذار کند و نيز ابو سلمه را وادار کردند حتي از زن و فرزند خود چشم بپوشد.[2] مسلمانان از اين وضع به تنگ آمده و از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اجازه خواستند تا آنها نيز دست به کارهاي انتقامي زده و از خود دفاع کنند ولي آن حضرت فرمود: هنوز چنين مأموريتي نيامده و دستور شکيبايي و تحمل بدان ها داد باهجرت مسلمانان به مدينه، خداوند ضمن بر شمردن ستم هايي که بر مسلمانان رفته بود به آنان اجازه مبارزه داد.[3]
3. از سوي ديگر مشرکين همواره، راه هاي ارتباطي را براي مبلغان اسلامي نا امن مي کردند و اين دليل محکمي بود که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيز راه را براي تجارت مشرکان ناامن کند.[4]
اقدام مهم پیامبر(ص) در هنگام خروج از مدینه :
اولین کاری که پیامبر(ص) هنگام خروج از مدینه انجام می داد انتخاب جانشین برای خود بود؛ گاهی یک جانشین وگاهی دو جانشین که این مسئله درتاریخ اسلام بسیار مهم است؛ سیره مستمر نبوی در طول زندگی خود پس از هجرت بود ؛ اگر این مسئله مورد توجه قرار بگیرد بسیاری از مشکلات امروز ومشکلات تاریخی وکلامی بین شیعه وسنی حل خواهد گردید واختلافات از امت اسلام برچیده خواهد شد؛
جانشين رسول خدا در نماز- عبد اللّه بن أمّ مكتوم. جانشين رسول خدا بر مدينه واختیارات دیگر و دفاع و نگهبانی «أبو لبابه: بشير بن عبد المنذر» بود.
آمار نیروها ی طرفین:
عدّه سپاهيان- سيصد و سيزده نفر (مهاجرى 82، أوسى 61، خزرجى 170) كه براى سوارى دو يا سه اسب و هفتاد شتر بيش نداشتند.
سپاه دشمن- نهصد و پنجاه مرد جنگى، كه ششصد نفر زره‏پوش و صد اسب داشتند.
حركت رسول خدا از مدينه- روز دوشنبه هشتم ماه رمضان بود كه رسول خدا از مدينه بيرون رفت،
جنگ افروز مشرکان:
همواره تاریخ نشان داده است عده ای جنگ طلب، خشونت گرا و بی منطق هستند که در ایجاد جنگ وآشوب پیش دستی می کنند؛ در روزگار صدر اسلام افرادی بودند جنگ افروز و لجوج که می توان ویژگی آنان را در عصر حاضر نیز یافت؛
أبو سفيان، هنگامى كه كاروان تجاری را از خطر گذراند و از اين جهت آسوده خاطر شد، به قريش پيام داد كه: منظور شما از اين حركت، حمايت از كاروان بازرگانى و حفظ اموالتان بود، اكنون كه كاروان از خطر گذشته است، بهتر همان كه به مكّه بازگرديد.
«أبو جهل» گفت: هرگز باز نخواهيم گشت، تا در بدر [5] فرود آئيم و سه روز آنجا بمانيم و گوشتخورى و ميگسارى كنيم و كنيزان خواننده براى ما آوازه‏خوانى و نوازندگى كنند و عرب از اين حركت و جمعيّت ما باخبر شوند و براى هميشه از ما بترسند و حساب ببرند.
دونفر بودند که آتش افروزی می کردند:
1- أبو جهل که فردی لجوج و حیله گر بود
2-عامر بن حضرمى که مردی اغواگر بود
این دو نفر در افروختن شعله جنگ وتحریک مشرکان دست گرم و پرشعله داشتند و از دشمنان سرسخت پیامبر بودند.
محل استقرار سپاه اسلام
در همان شب بارانى رسيد كه زمين شنزار غير قابل رفت و آمد را براى مسلمانان محكم ساخت و زمين زير پاى قريش را از بسيارى آب باران غير قابل عبور ساخت و در نتيجه رسول خدا پيشدستى كرد و در كنار چاه های بدر فرود آمد،بدین ترتیب چاه ها در دست مسلمانان بود به تصريح ابن اسحاق: هنگامى كه قريش نزديك آمدند و خواستند از حوض مسلمانان آب بنوشند، رسول خدا فرمود: از ايشان جلوگيرى نكنيد.
روز جنگ و آمادگى قريش‏
بامداد روز جنگ، مردان قريش از پشت تپه «عقنقل» بر آمده و در مقابل مسلمين آماده جنگ مى‏شدند كه رسول خدا گفت: «اللّهمّ هذه قريش قد أقبلت بخيلائها و فخرها، تحادّك و تكذّب رسولك. اللّهمّ فنصرك الذي وعدتنى. اللّهمّ أحنهم الغداة». «خدايا! اين قبيله قريش است كه با ناز و تبختر خويش روى آورده است و با تو دشمنى مى‏كند و پيغمبرت را دروغگو مى‏شمارد. خدايا! خواستار نصرتى هستم كه خود وعده كرده‏اى، خدايا! در همين صبح امروز نابودشان ساز».
پرچمداران قريش‏:
پرچم در جنگهای مهمترین علامت ونماد پایداری بود لذا به دست قوی ترین افراد باید سپرده می شد ؛ قريش سه پرچم داشتند: پرچمى به دست «أبو عزيز بن- عمير» (برادر مصعب بن عمير)، پرچمى به دست «نضر بن حارث»، پرچمى با «طلحة بن أبى طلحه».
تاکتیک های نظامی رسول خدا (ص)
پیامبراکرم مدیریت نظامی ودفاعی قوی داشت که خود این روش در پیشبرد وتقویت اسلام نقش اساسی داشت ؛ ضمن اینکه با یاران خود نیز مشورت داشت ؛ تاکتیک های نظامی فوق العاده کاربردی واستراتژیک بکار می بست لذا غالبا در نبردها بردشمن غلبه داشت.به نمونه هایی از این راه بردها اشاره می گردد:
1- سنجش روحیه ی نیروها :
رسول خدا در منزل «ذفران» فرود آمد و چون از حركت قريش براى دفاع از كاروان خويش خبر يافته بود، اصحاب خود را نيز با خبر ساخت و با آنان مشورت ومیزان آمادگی وروحیه آنان را مورد سنجش قرار داد ؛ برخى از صحابه نظراتى ابراز داشتند، تا اين كه «مقداد بن عمرو» بپا خاست و گفت: اى رسول خدا! راهى را كه خدا فرموده است در پيش گير كه ما همراه توايم. به خدا قسم: آنچه را كه «بنى اسرائيل» به موسى گفتند كه: تو و پروردگارت برويد و نبرد كنيد، ما همين جا نشسته‏ايم[6] ما نخواهيم گفت. بلكه مى‏گوئيم: تو و پروردگارت رهسپار باشيد و نبرد كنيد كه ما هم همراه شما نبرد مى‏كنيم. به خدائى كه تو را به حق فرستاده است: اگر ما را تا نواحى يمن ببرى، تا همانجا راه تو را از دشمن هموار خواهيم ساخت. رسول خدا درباره وى دعاى خير گفت و باز از مردم نظر خواست و قصد او أنصار بود، چه هم جمعيتشان بيشتر بود و هم در «عقبه» با وى بيعت كرده بودند تا وى را مانند فرزندان و زنان خود يارى و نگهدارى كنند. از جمله اعلام وفاداری کنندگان «سعد بن معاذ» بود[7]
2-کسب اطلاعات وآماراز توان نظامی دشمن :
سپس رسول خدا از منزل «ذفران» حركت كرد و بعد از چند منزل ديگر نزديك بدر فرود آمد و در همان شب أوّل، دو غلام از قريش به دست مسلمانان افتاد، و چون رسول خدا از ايشان پرسيد كه: قريش چند نفرند؟ و گفتند: نمى‏دانيم، پرسيد كه: روزانه چند شتر مى‏كشند؟ گفتند: روزى نه شتر و روزى ده شتر.
پس رسول خدا گفت: بايد ميان نهصد و هزار باشند. سپس پرسيد: از أشراف قريش كه همراه ايشان است؟ گفتند: «عتبة بن ربيعه»، «شيبة بن ربيعه»، «أبو البخترىّ بن هشام»، «حكيم بن حزام»، «نوفل بن خويلد»، «حارث بن عامر بن نوفل»، «طعيمة بن عدىّ بن نوفل»، «نضر بن حارث»، «زمعة بن أسود»، «أبو جهل بن- هشام»، «أميّة بن خلف»، «نبيه» و «منبّه»: پسران «حجّاج»، «سهيل بن عمرو» و «عمرو بن عبد ودّ». پس رسول خدا رو به أصحاب خويش كرد و گفت: «هذه- مكّة قد ألقت إليكم أفلاذ كبدها». اين مكّه است كه جگرگوشه‏هاى خويش را جلوى شما افكنده است».
3-منظم کردن صفوف
رسول خدا خود چوبى به دست داشت و صف‏هاى سپاهيان اسلامى را منظّم مى‏ساخت كه «سوّاد بن غزيّه» (حليف بنى عدىّ بن نجّار) را از صف جلوتر ديد، و چوب را به شكم وى زد و فرمود: در صف، راست بايست اى «سوّاد»! «سوّاد» گفت: اى رسول خدا! مرا به درد آوردى با آن كه خدا ترا به حقّ و عدالت فرستاده است، پس مرا اذن قصاص ده.
رسول خدا شكم خود را برهنه ساخت و گفت: بيا قصاص كن: «سوّاد» شكم رسول خدا را بوسيد. رسول خدا گفت: چرا اين طور كردى؟ گفت: اى رسول خدا! مى‏بينى كه چه پيش آمده است، خواستم در آخرين ساعتى كه با تو هستم بدنت را بوسيده باشم. پس رسول خدا درباره وى دعاى خير كرد.
رسول خدا پس از منظّم ساختن صفوف سپاهيان خويش، خطبه‏اى ايراد كرد كه متن آن را مورّخان نقل كرده‏اند[8]
4-مشخص کردن پرچم داران :
لوا داران وپرچم کشان به منزله فرماندهان سپاه بودند پیامبراکرم(ص) سه پرچم دارد داشت 1-سمت راست دردست «مصعب بن عمير»، 2-پرچم وسط وقلب سپاه که رکن اصلی بود وپرچم اصلی «عقاب» را به «علىّ بن أبى طالب»،3- پرچم سمت چپ و رايت ديگر را به «سعد بن معاذ» داد.
5- تشویق ودعا برای پیروزی:
تشويق و روحيه دادن به سربازان از وظایف مهم فرمانده است ؛ از اين رو رسول خدا و مسلمين را به جهاد تشويق كرد و درحق آنان دعا نموده و وعده های الهی می داد و می فرمود: به خدائى كه جان محمّد در دست اوست: هر مردى كه امروز با اينان نبرد كند، و حمله كند و نگريزد و با شكيبائى در راه خدا به شهادت رسد، خدا او را در بهشت داخل كند.
6- حضور مستقیم ونبرد رودر رو :
از جمله ویژگیها وتاکتیک های رسول خدا درنبرد این بود که خود درمیدان نبرد حاضر بود ورزم می نمود روايتى كه در مسند أحمد[9] و طبقات[10] از علىّ- عليه السلام- نقل شده بر خلاف اين است، علىّ- عليه السلام- مى‏گويد: چون روز بدر فرا رسيد، رسول خدا پيشاپيش ما قرار داشت و هيچ كدام از ما از او نزديكتر به دشمن نبوديم و از همه بيشتر در جنگ تلاش مى‏كرد[11]. در نهج البلاغه نيز همين مطلب از امير المؤمنين (ع) نقل شده است: كنّا إذا احمرّ البأس اتّقينا برسول اللّه- صلى اللّه عليه و آله- فلم يكن أحد منّا أقرب إلى العدوّ منه. يعنى: هرگاه كار جنگ به سختى مى‏كشيد، ما به رسول خدا پناه مى‏برديم و هيچ كس از ما به دشمن نزديكتر از او نبود.[12]
آغاز خونريزى‏
أسود بن عبد الأسد مخزومى، كه مردى بدخو و گستاخ بود گفت: با خدا عهد مى‏كنم كه از حوض مسلمانان آب بنوشم، يا آن را ويران كنم و يا هم جان بر سر اين كار نهم.
حمزة بن عبد المطّلب در مقابل وى بيرون شد و با شمشير خود پاى او را از نصف ساق در نزديكى حوض بينداخت. أسود به پشت بيافتاد و براى آنكه قسم خورده‏ بود، همچنان مى‏خزيد تا به درون حوض درافتاد و «حمزه» در همان حوض او را بكشت.
جنگ تن به تن‏
«عتبة بن ربيعه» و برادرش: «شيبه» و پسرش: «وليد بن عتبه» از لشكر قريش پيش تاختند و از مسلمين هماورد خواستند. سه تن از جوانان أنصار: «عوف» و «معوّذ»: پسران «حارث» و «عبد اللّه بن رواحه» به نبرد آمدند. اما همين كه خود را معرّفى كردند، جنگجويان قريش گفتند: ما با شما نمى‏جنگيم، سپس فرياد بر آوردند: اى محمّد! همتايان ما از قريش را به جنگ با ما بفرست.
رسول خدا گفت: اى «عبيدة بن حارث»! برخيز، اى «حمزه»! برخيز، اى «علىّ»! برخيز. اين سه نفر در مقابل آن سه نفر آمدند و چون خود را معرّفى كردند، «عتبه» و همراهانش گفتند: آرى شما همتايانى بزرگواريد.
«عبيده» با «عتبه» و «حمزه» با «شيبه» و «علىّ» با «وليد» در افتادند، «حمزه» بيدرنگ شيبه را بكشت، «علىّ» هم بيدرنگ «وليد» را از پاى درآورد، اما «عبيده» و «عتبه» هر دو با شمشير يكديگر از پاى درآمدند، «حمزه» و «علىّ» بر «عتبه» تاختند و كار او را تمام كردند، آنگاه «عبيده» را برداشته نزد رسول- خدا آوردند.

 

جنگ مغلوبه‏
پس از نبردى كه ميان شش تن از پيشتازان قريش روى داد، دو سپاه به جان هم افتادند و در اين گيرودار «مهجع» نخستين شهيد بدر و سپس «حارثة بن سراقه» به شهادت رسیدند ؛ نوشته اند : در گيرودار جنگ، «أبو جهل بن هشام» دعا كرد و گفت: خدايا! از ما دو گروه آنكه را بيشتر قطع رحم مى‏كند و سخنى ناشناخته‏تر مى‏گويد، امروز نابود ساز. و همين دعايش مستجاب شد. آنگاه رسول خدا مشتى ريگ برداشت و رو به قريش داشت و گفت: زشت باد روها، خدايا دلهاشان را بترسان و پاهاشان را بلرزان و آنگاه آن را به سوى قريش پاشاند و ياران خود را فرمود تا: سخت حمله كنند. در اين موقع شكست دشمن آشكار گشت و گردنكشان قريش كشته و يا اسير شدند.

 

عاقبت شکنجه گران مکه:
بلال حبشىّ و أميّة بن خلف: امیه که شکنجه گر تازه مسلمانان از جمله بلال بود دراین روز همراه فرزندش به دست مسلمانان اسیر گردید درفکر آزادی بود .[13]
عبد الرحمن که مامور بردن آندو بود درباره عاقبت او اینگونه گزارش نمود به خدا قسم: آن دو را مى‏بردم كه «بلال»، «أميّه» را همراه من ديد و همين «أميّه» بود كه در مكّه «بلال» را شكنجه مى‏داد تا اسلام را رها كند، و او را در گرماى روز، روى ريگ‏هاى داغ مكّه به پشت مى‏خواباند و دستور مى‏داد تا سنگى بزرگ، روى سينه وى مى‏نهادند و آنگاه به او مى‏گفت: از اين شكنجه خلاصى ندارى، مگر اين كه دين محمّد را ترك كنى. اما «بلال» همچنان مى‏گفت: خدا يكى است، خدا يكى است. هنگامى كه «بلال»، «أميّه» را ديد، فرياد كشيد: سرمايه كفر «أميّة بن خلف» است، نجات نيابم اگر او نجات پيدا كند. گفتم: اى «بلال» با اسير من؟ گفت: نجات نيابم اگر او نجات يابد. سپس فرياد زد: اى ياوران خدا! سرمايه كفر «أميّة بن خلف» است، نجات نيابم اگر او نجات يابد. پس اطراف ما را چون حلقه‏اى گرفتند و من از وى دفاع مى‏كردم. مردى شمشير كشيد و پسرش را از پاى درآورد، «أميّة» چنان فريادى كشيد كه هرگز نشنيده بودم، پس گفتم: به فكر خويش باش اگر چه بى‏فايده است و از من هم كارى ساخته نيست، پس «أميّه» و پسرش را با شمشيرهاى خود پاره پاره كردند.
عاقبت جنگ افروز بزرگ أبوجهل‏
«معاذ بن عمرو بن جموح» (از بنى سلمه) می گويد: در حالى كه پيرامون «أبو جهل» را سخت گرفته بودند، شنيدم كه: مى‏گفتند: كسى نمى‏تواند امروز بر«أبو الحكم» دست يابد، پس همّت خود را بر آن داشتم كه بر وى حمله برم و چون فرصتى به دست آمد، بر او تاختم و ضربتى بر وى نواختم، كه پايش از نصف ساق چون هسته ‏اى كه از زير سنگ مى‏پرد، از زير شمشير من پريد،[14] پیامبر دستور داد او را بیابند «عبد اللّه بن مسعود» می گويد: من در جستجوى أبو جهل برآمدم، او را يافتم و شناختم و پا روى گردن وى نهادم، همين «أبو جهل» بود كه روزى در مكّه مرا دستگير ساخته و آزار داده و كتك زده بود، پس به وى گفتم: اى دشمن خدا! آيا خدا ترا خوار ساخت؟ گفت: چه شده است كه خوار باشم؟! از اين مردى كه مى‏كشيد بزرگتر كيست؟ بگو: كدام دسته پيروز شده‏ اند؟ گفتم: خدا و پيامبرش: «أبو جهل» گفت: اى مردك گوسفندچران! مقامى بس بلند و ارجمند را اشغال كرده‏ اى. «عبد اللّه» مى‏گويد: سر او را بريدم و نزد رسول خدا آوردم و گفتم: اى رسول‏ خدا! اين سر دشمن خدا «ابو جهل» است. رسول خدا گفت: راستى تو را به خدائى قسم كه جز او معبودى نيست؟ گفتم: آرى به خدائى قسم كه جز او معبودى نيست. آنگاه سر وى را پيش پاى رسول خدا انداختم، پس خدا را ستايش كرد. [15]
مژده فتح در مدينه‏ رسول خدا- صلّى اللّه عليه و آله- «عبد اللّه بن رواحه» و «زيد بن حارثه» را با مژده فتح نزد مردم مدينه فرستاد.
اختناق به روش وهابیت فعلی در مکه عصر جاهلی:
وهابیت هرگونه عزاداری وگریه وبرگزاری یاد بود ومجلس عزا بر کشتگان را در حجاز منع واختناقی ایجاد کرده اند که شبیه به دوره جاهلیت است ؛ تاریخنگاران نوشته اند ؛ بزرگان قريش دستور دادند تا: أوّلا- اهل مكّه بر كشته‏هاى خويش اشك نريزند و سوگوارى نكنند و از اين راه خود را به شماتت مسلمين گرفتار نسازند و ثانيا- در بازخريد اسيران خود شتاب نورزند تا مبادا مسلمانان در بهاى آنان سختگيرى كنند.
«أسود بن مطّلب بن أسد بن عبد العزّى» كه سه فرزند خود: «زمعة بن أسود» و «عقيل بن أسود» و «حارث بن زمعة» را از دست داده بود و مى‏خواست بر آنها زار بگريد، امّا نمى‏توانست بر خلاف تصميم و دستور بزرگان قريش عمل كند، شبانه شنيد كه كسى نوحه‏گرى مى‏كند و چون نابينا بود، به غلام خود گفت: ببين، مثل اين كه گريه و شيون آزاد شده است، اگر قريش بر كشته‏هاى خود مى‏گريند تا من هم بر پسرم زمعه گريه كنم كه درونم آتش گرفته است. امّا چون غلام تحقيق كرد و برگشت، گفت: زنى شتر خود را گم كرده است و بدين جهت شيون مى‏كند، «أسود» اشعارى بدين مضمون گفت: «شگفتا كه زنى حقّ دارد بر شتر گمشده خويش گريه كند، امّا من حق ندارم بر پسران دلير خود كه سروران قريش بوده ‏اند اشك بريزم».
شهداء مسلمانان در بدر: حدود 16 نفر از مسلمانان به درجه رفیع شهادت نایل آمدند
كشته‏هاى قريش در بدر: روز بدر هفتاد نفر از مردان قريش به دست مسلمانان و فرشتگان كشته شدند
اسيران قريش در بدر روز بدر هفتاد نفر از مردان قريش به دست مسلمانان اسير شدند،[16]

 

نتایج جنگ:
1-نزول آیاتی از قرآن همچون آيات مربوط به غزوه «بدر كبرى»: سوره آل عمران 12- 13، 123- 127. سوره نساء 77- 78. أنفال 1- 19، 36- 51، 67- 71. حجّ 19. آيات 124- 127. سوره آل عمران در نزول فرشتگان براى نصرت مؤمنين و آيات 9- 12 سوره أنفال نيز در نزول فرشتگان و كشته شدن كافران به دست ايشان صريح است [17]. به گفته ابن اسحاق: تمام سوره أنفال پس از غزوه «بدر كبرى» نازل گرديده است.
2- شکست تلخ ومرگباربرای مشرکان .
3- کشته شدن سرسخت ترین دشمنان پیامبر(ص) وشکستن کمر مشرکان مکه افرادی چون ابوجهل وابولهب که پس از جنگ از شدت اندوه فراوان سکته کرد.
4-ایجاد انگیزه وامید در میان یاران پیامبر
5-به دست آمدن غنایم فراوان از اموال آنان که اموال مهاجران از مکه را تصاحب ومصادره کرده بودند.


پی نوشت ها:
[1]. ابن هشام، السيرة النبويه، ترجمه رسولي محلاتي، تهران، انتشارات کتابچي، چاپ پنجم، 1375ش، ج1، ص397؛ طبري، تاريخ طبري، بيروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق، ج2، ص406.
[2]. السيرة النبويه، همان، ج1، ص250 ـ 331.
[3]. حج / 39 و 40.
[4]. برگرفته از بيانات آيت الله معرفت در نشست «قرآن و مستشرقان»
[5] . بدر يكى از بازارهاى عرب بر سر راه مدينه و مكه و سوريه بود كه همه‏ساله در آنجا براى خريدوفروش و مفاخره فراهم مى‏آمدند.
[6] .سوره مائده، آيه 24.
[7] . رک ابن اسحاق
[8] . ر. ك: امتاع الاسماع، ص 81. شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 330.
[9] .مسند احمد ج 1، ص 126.
[10] . طبقات ،ج 2، ص 23.
[11] . ر. ك: امتاع الاسماع، ص 84.
[12] . شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 385.
[13] .سیره ابن هشام ج 2، ص 283- 284).
[14] . ابن هشام ج 2، ص 288، چاپ مصطفى الحلبى، 1355 ه. م.
[15] . اين حديث را در استيعاب (هامش اصابه، ج 3، ص 155، چاپ دار صادر) و اسد الغابه (ج 4، ص 3، چاپ افست اسماعيليان) و نيز سيره ابن هشام (ج 2، ص 290، چاپ مصطفى الحلبى، 1355 ه.) و غيره ملاحظه كنيد. م.
[16] . الطبقات الكبرى، ج 2، ص 22. امتاع الاسماع، ص 101.امتاع الاسماع، ص 101.سيرة النبى، ج 2، ص 305.منابع تاریخ طبری ؛ طبقات ابن سعد ؛ ارشاد شیخ مفید ، سیره ابن هشام ؛ مغازی واقدی
[17] . ر. ك: سيرة النبى، ج 2، ص 271- 274.

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها