0

سعدی » مواعظ » غزلیات

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

غزل ۴۰
شنبه 15 خرداد 1395  12:11 PM

عمرها در سینه پنهان داشتیم اسرار دل

نقطهٔ سر عاقبت بیرون شد از پرگار دل

گر مسلمانی رفیقا دیر و زنارت کجاست

شهوت آتشگاه جانست و هوا زنار دل

آخر ای آیینه جوهر، دیده‌ای بر خود گمار

صورت حق چند پوشی در پس زنگار دل

این قدر دریاب کاندر خانهٔ خاطر، ملک

نگذرد تا صورت دیوست بر دیوار دل

ملک آزادی نخواهی یافت و استغنای مال

هر دو عالم بندهٔ خود کن به استظهار دل

در نگارستان صورت ترک حفظ نفس گیر

تا شوی در عالم تحقیق برخوردار دل

نی تو را از کار گل امکان همت بیش نیست

با تو ترسم درنگیرد ماجرای کار دل

سعدیا با کر سخن در علم موسیقی خطاست

گوش جان باید که معلومش کند اسرار دل

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها