حکایت شمارهٔ ۳۷
شنبه 15 خرداد 1395 10:01 AM
کسی مژده پیش انوشیروان عادل آورد گفت شنیدم که فلان دشمن ترا خدای عزّوجل برداشت گفت هیچ شنیدی که مرا بگذاشت.