«وقتی گفت باید از هم جدا شویم شوکه شدم. با خودم گفتم حتما شوخی می کند. دعوایمان که می شد گاهی خودم هم فکر طلاق به سرم می زد یا حتی این ور و آنور می گفتم اما فقط حرفش را می زدم؛ هیچ وقت به فکر عملی کردنش نبودم. اوایل مخالفت کردم، التماس کردم که مرا ترک نکند. از او خواستم یک فرصت دیگر بدهد تا اوضاع را درست کنیم، اما مخالفت هایم فایده ای نداشت. بالاخره تسلیم شدم و جدا شدیم. حس بدی داشتم. همسرم مرا نخواسته بود، دوستم نداشت و رهایم کرده بود. فکر این که کجای کار من ایراد داشته، چرا همسرم ترکم کرد و حتی نخواست یک فرصت دیگر برای با هم بودنمان بدهد، مثل خوره، تار و پود وجودم را می خورد.»
سپیده دانایی می نویسد: کمتر آدمی ممکن است ادعا کند در زندگی اش طردشدن را تجربه نکرده است. گرچه احساس طردشدگی اجتناب ناپذیر است، اما باید توجه داشت که این احساس خیلی بیشتر و فراتر از یک آسیب هیجانی ساده است، بنابراین تجربه آن بسیار دردناک و رنج آور خواهدبود.
چگونه با احساس طرد کنار بیاییم؟
معمولا بعد از تجربه احساس طرد، در خودمان فرو می رویم، گذشته را کند و کاو می کنیم تا بفهمیم چه اتفاقی افتاده است.
در ادامه در مورد احساس طردشدگی و راهکارهای مدیریت آن بیشتر می گوییم.
احساس طرد شدن را بپذیرید
احساس طرد شدن بخشی از زندگی و قسمتی از فرآیند جدایی است. گرچه تجربه این احساس لذت بخش نیست، اما برای کنارآمدن با آن، قبل از هر چیز باید آن را بپذیریم و با درد ناشی از آن کنار بیاییم. یادتان باشد انکار این احساس کمکی به بهتر شدن حال و تغییر شرایط نمی کند.
شما تنها نیستید؛ همسرتان هم احساسات تلخ دارد
احساس طردشدگی و رنج ناشی از آن، وقتی بیشتر می شود که با خودتان فکر کنید در حالی که شما این همه رنج می کشید و طرد شده اید، همسرتان دارد زندگی اش را می کند و به اصطلاح برای خودش، خوش است. واقعیت این است که معمولا این طور نیست و طلاق برای همسرتان هم بدون درد و رنج تمام نمی شود. فقط گاهی افراد پس از جدایی با زدن ماسک بی تفاوتی یا خوشحالی ترجیح می دهند احساسات واقعی شان را از دیگران مخفی کنند. یادتان باشد همسرتان هم با طلاق به اندازه شما آسیب دیده است. البته گفتن این جمله راحت است، اما رسیدن به این احساس احتیاج به زمان طولانی و تمرین دارد.
خودتان را سرزنش نکنید
مرور گذشته برای شناخت اشتباه ها و بررسی فرایند رسیدن قطار زندگی تان به ایستگاه طلاق می تواند مفید باشد، البته اگر به وسواس ذهن شما تبدیل نشود؛ اما اگر هر لحظه از خود می پرسید «چه خطایی از من سر زد؟»؛ «چگونه می توانستم مانع طلاق شوم؟» و سپس برای کمبودهایتان تاسف می خورید و به خود سرکوفت می زنید، مطمئن باشید که نتیجه ای عایدتان نمی شود. یادتان باشد سرزنش کردن خودمان یا حمله به حس خودارزشمندی مان تنها باعث می شود آن درد هیجانی که احساس می کنیم شدیدتر شود و بهبود یافتن آن را برایمان سخت تر کند؛ بنابراین قبل از اینکه به سرعت خودتان را برای سرزنش کردن آماده کنید، به این نکته توجه کنید که شما هر کاری از دستتان بر می آمد، انجام دادید. می توانید به سود و زیان این گونه اندیشیدن هم فکر کنید. آیا سرزنش خودتان و یادآوری مدام اشتباه هایتان حتی اگر درست باشد می تواند دردی از شما دوا کند یا بیشتر به دردهای شما اضافه می کند؟ معمولا همه ما به این نتیجه می رسیم که زیان سرزنش کردن خود از سودش بیشتر است.
با کسانی که دوستتان دارند، وقت بگذرانید
همه ما نیازمندیم احساس کنیم که دیگران دوستمان دارند. وقتی طرد می شویم این نیاز ناپایدار شده و درواقع درد دیگری به درد جدایی از فردی که دوستش داشته ایم، افزوده می شود. در این شرایط تنها نماندن و ارتباط با افرادی که وابستگی زیادی به آن ها داریم و آن ها نیز ارزش زیادی برای ما قائل هستند و ما را می پذیرند، درد هیجانی پس از طرد شدن را تسکین می دهد. درواقع یکی از راه های کنار آمدن با هر هیجان منفی از جمله احساس طردشدن استفاده از این گونه حمایت های اجتماعی است.
تعمیم دادن افراطی ممنوع
اگر همسرتان به هر دلیلی نخواسته زندگی اش را با شما ادامه دهد، به معنای آن نیست که شما دوست داشتنی و جذاب نیستید. بدترین تعبیر می تواند این باشد که شما جذابیت خود را برای همسر سابقتان از دست دادید، اما قرار نیست این تجربه با سایر افراد نیز تکرار شود و روابط آینده شما نیز به تجربه احساس طردشدگی منجر شود. قاطعانه تصمیم بگیرید و فکرهای نادرست و آزاردهنده را از خوددور کنید. این نکته را به خاطر داشته باشید که در هر طلاقی چندین و چند عامل با هم باعث جدایی می شوند و همسر شما نیز در رسیدن قطار زندگی تان به ایستگاه طلاق سهم بسزایی داشته است.