امام علي (ع)
شنبه 11 دی 1389 8:57 PM
فاطمه دختر اسد با عجله خود را به نزديك خانه كعبه رسانيد و در حالي كه دست به دعا برداشته بود، اينطور به راز و نياز پرداخت: اي خداي من! من به تو ايمان دارم، به همه كتابهاي آسماني و همه پيامبرانت نيز ايمان دارم، من سخن جدم ابراهيم خليل را هم تصديق ميكنم، او اين خانه كهن را به پاي داشت، تو را به حق آن كه اين خانه را ساخت و به حق كودكي كه در شكم من است سوگند ميدهم وضع زايمان را برايم آسان به گردان. سيزدهم ماه رجب، سي سال بعد از حمله ابرهه پادشاه يمن با سپاه فيل سوار او به خانه كعبه و مطابق با سال 600 ميلادي بود، در حالي كه نه قبل از آن و نه بعد آن چنين حادثهاي رخ نداده بود. حادثه اينست كه: وضع زايمان فاطمه در خانه كعبه واقع شده و علي (ع) در خانه خدا به دنيا آمده است. وقتي كودك به دنيا آمد، پدر او ابوطالب هم از ولادت اين كودك به قدري شادمان شد، كه دست به دعا برداشت: اي خداي من! اي خداي كعبه و طواف! تو را به حق اين كودك كه او را پاكي و درستي بخشيدهاي، سوگند ميدهم، قبل از آنكه مرگ من فرا برسد، جواني زيبا و دلدائي او را مشاهده كنم. ابوطالب غير از علي (ع) سه پسر ديگر هم به نامهاي: عقيل، طالب و جعفر داشت، اما تولد آخرين فرزند او برايش شادي و خرسندي فوق العادهاي به وجود آورده بود، بدين خاطر براي تولد او جشنها گرفت، شترها قرباني كرد و افراد دسته دسته به خانهاش ميآمدند و به او تبريك و تهنيت ميگفتند. زندگاني ابوطالب با داشتن چهار پسر و يك دختر به نام ام هاني طراوت و شكوه زيادي داشت، اما اين طراوت و شادابي چندان طولي نكشيد و خشكسالي و قحطي كه در مكه به وجود آمد، زندگي ابوطالب را هم مانند بسياري از افراد از لحاظ مادي تحت فشار قرار داد و او كه مرد عائلهمندي بود، طعم تلخ تنگدستي و كمبود مخارج زندگي را بيش از ديگران ميچشيد. در چنين وضعي حضرت محمد (ص) كه سي و هشت ساله بود، و خود هم درد يتيمي و سختي معيشت را به خوبي احساس كرده بود، مشكل زندگي ابوطالب را با عموي ديگر خود عباس بن عبدالمطلب كه از ثروتمندان مكه بود، در ميان گذاشت و چاره جوئي آن، مورد قبول او هم واقع شد. حضرت محمد (ص) و عباس به اتفاق نزد ابوطالب رفتند، مذاكره انجام شد، ابوطالب، عقيل و طالب را نزد خود نگاهداشت و عباس، جعفر را انتخاب كرد و علي (ع) را كه از همه كوچكتر بود و هفت سال داشت، براي سرپرستي و نگهداري به حضرت محمد (ص) سپرد. علي (ع) خود در اين باره ميگويد: به هنگام كودكي، پيامبر اسلام مرا در دامان خويش پرورش ميداد، مرا در آغوش خود ميگرفت، نوازش ميداد و كنار خود ميخوابانيد، من بوي خوش او را استشمام ميكردم، او غذا در دهان من ميگذاشت، او هرگز از من دروغ و خلافي مشاهده نكرد. من پيوسته دنبال او حركت ميكردم و از اخلاق و رفتار پسنديده او استفاده ميبردم. مرا به كارهاي نيك وادار ميساخت. هر سال هم كه به غار حرا ميرفت جز من كسي او را نميديد و از كارش اطلاعي پيدا نميكرد. البته اين در حالي بود كه آئين اسلام هنوز در هيچ خانهاي وارد نشده بود. آنگاه كه بعثت پيغمبر (ص) واقع شد و اسلام ظهور كرد علي (ع) نه ساله شده بود، در دامن پيامبر پرورش يافته بود و در چنين سن و سالي كه خديجه هسمر پيامبر هم اسلام آورده بود، علي (ع) هم به دامن پرمهر اسلام وارد شد. علي (ع) به خود ميگويد: نور وحي را كه به پيامبر (ص) نازل ميشد من ميديدم و بوي دلاراي نبوت را احساس ميكردم. عفيف كندي ميگويد: يك روز براي خريدن عطر و لباس وارد مكه شدم، در مسجد الحرام كنار عباس بن عبدالمطلب كه يكي از بازرگانان مكه بود نشسته بودم، خورشيد به وسط آسمان نزديك ميشد، ناگاه مشاهده كردم مردي كه حدود چهل سال داشت وارد مسجد الحرام شد و در حالي كه به آسمان نگاهي انداخت، كنار خانه كعبه قرار گرفت، بعد نوجواني وارد شد و در عقب سر او سمت راستش ايستاد، سپس زني آمد و عقب سر او سمت چپ قرار گرفت و هر سه نفر به عبادت و نماز مشغول شدند. اين صحنه براي من تعجب آور و تماشائي بود، از عباس پرسيدم اين مرد كيست؟ من امروز چيز تازهاي ميبينم! عباس گفت: اين مرد برادرزاده من محمد بن عبدالله و آن پسر علي بن ابيطالب پسر برادر من و آن زن هم خديجه همسر محمد (ص) است. محمد (ص) عقيده دارد آئيني را از جانب خداوند آورده است و تاكنون در زير اين آسمان همين سه نفر طرفدار و پيرو اين آئين هستند. عظمت و ارزش اين آئين هم براي آنان به قدري است، كه آن را از همه خزينههاي كسري و قيصر براي خود بالاتر ميدانند. البته عفيف كندي خود هم بعد مسلمان شد، اما پيوسته افسوس ميخورد كه اگر من هم از همان روز اسلام آورده بودم، پس از علي بن ابيطالب (ع) دومين مرد مسلمان محسوب ميشدم. به هر حال پيغمبر (ص) دوشنبه به رسالت مبعوث شد و علي (ع) روز سهشنبه به او ايمان آورد و پيوسته براي ترويج اسلام در كنار رسول خدا قرار داشت، فداكاريها كرد، و جانفشانيها نمود. باري، علي (ع) از هفت سالگي تحت سرپرستي و تربيت پيامبر قرار گرفته بود، اولين مردي است كه در نه سالگي اسلام آورد و به همراه رسول خدا در مسجد الحرام نماز جماعت خواند. او از ظهور اسلام در مكه پيوسته همراه و همراز پيغمبر بود، پس از هجرت به مدينه هم برادر و ياور پاكباخته رسول خدا بود و در همه صحنهها و جنگهاي تبليغي و دفاعي پيامبر حضور داشت. امام علي (ع) در جنگهاي: بدر، احد، خندق، خيبر و ساير جنگها به غير از جنگ تبوك - كه جانشين آن حضرت در مدينه گرديد - شركت داشت و عموما فرمانده و پرچمدار سپاه اسلام محسوب ميگرديد، شجاعتها به خرج داد و پيروزيها براي اسلام بدست آورد. آري، علي (ع) كه از كودكي ياري اسلام را عهده دار شده بود، در همه مدت بيست و سه سال نبوت در كنار پيامبر و همدوش او بود، براي حفظ اسلام و گسترش تعاليم زندگي ساز اين آئين مقدس نهايت خلوص و فداكاري را از خود نشان داد و همه سختيها و مشكلات طاقت فرسا را تحمل نمود و هميشه طرفدار حق و درستي بود و هيچگاه از اجراي عدالت و انسانيت غفلت نداشت. به همين جهت پيامبر اسلام درباره او فرموده است: علي (ع) همراه حق است و حق هم همراه علي (ع) است، هرجا حق وجود دارد، علي (ع) هم آنجا حضور دارد، هركس هم از علي (ع) اطاعت كند، از حق پيروي كرده است. موضوع خلافت و جانشيني علي (ع) از پيامبر (ص) هم، از همان روزهاي آغازين گسترش اسلام روشن بود، زيرا در سال سوم بعثت كه آيه قرآن نازل شد: اي پيامبر! خويشان نزديكتر خود را بيم بده و به اسلام دعوت كن رسول خدا در چند نوبت قوم و خويشان خود را در مجلسي دعوت نمود و مسئله رسالت خويش و لزوم اطاعت از خود را اعلام داشت و اضافه كرد: هر كس از شما در اين راه مرا كمك دهد، او برادر من وصي من و خليفه من در بين شما ميباشد. علي (ع) ميگويد، من آن روز از همه كوچكتر بودم، برخاستم و دعوت پيامبر (ص) را پذيرفتم، آن حضرت هم گردن مرا به دست گرفت و فرمود: « ان هذا افخي و وصيي و خليفتني فيكم، فاسمعوا له و اطيعوا.» اما كار موضوع خلافتي كه از آن روز مشخص شده بود، پس از رحلت پيامبر اكرم (ص) به جائي كشيد كه علي (ع) در اثر شرايط نامساعد اجتماعي از حق مسلم خود محروم گرديد و روز سه شنبه 23 ذي حجه سال 35 هجرت ناچار پست خلافت را عهده دار گرديد. پس از خلافت هم جوامع اسلامي از قبل، داراي آنچنان آشفتگي و پريشاني شده بود، كه به جاي اينكه علي (ع) بتواند آبهاي رفته را به جوي بازگرداند و احكام اسلام را در جامعه پياده كند، متاسفانه مدت حدود پنج سال حكومت خويش گرفتار جنگهاي داخلي، جمل، صفين و نهروان گرديد، و با پايان يافتن نسبي آخرين جنگ، به وسيله يكي از عناصر حزب خوارج به نام عبدالرحمن بن ملجم مضروب گرديد. آري، امام علي (ع) مظهر عدالت و انسانيت كامل، همانطور كه پيامبر (ص) نيز از قبل اعلام داشته بود، به دست شقاوتمندترين افراد، نوزدهم رمضان در مسجد كوفه به هنگام اداي نماز صبح با شمشير مضروب شد و پس از سه روز بيماري و معالجه، سرانجام بيست و يكم ماه رمضان سال چهلم هجرت، به 63 سالگي شربت شهادت نوشيد. |
||
|
برای ِ زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوستاش بدارند
قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید
قلبی برای ِ من، قلبی برای ِ انسانی که من میخواهم
تا انسان را در کنار ِ خود حس کنم.