سفری به بهشت
چهارشنبه 7 آذر 1397 12:25 PM
سفری به بهشت
تابستون از راه رسید و دوباره
حوصِلمون تو خونه رفته باز سر
گفتم به مامانِ قشنگ و خوبم
خوبه بریم یه چند روزی ما سفر
گفت باشه وقتی بابا اومد خونه
بِشین و درد و دل بِکن با پدر ...
بگو بابا اِی کاش میشُد که چند روز
بریم هوا خوری یه جا بی خطر
چیزی نَمونده دیگه از تابستون
تو خونه روزامون میشن باز هدر
گفت باشه قربونِ چشای نازِت
میریم سفَر ما فردا وقتِ سحر
گفتم ما با قطار میریم یا ماشین ؟
ماشین جا داره واسه ما چند نفر ؟
مادربزرگ از اون وَرِ اُتاق گفت
یه جا بریم که داشته باشه ثمر
یه چند سالی میشه نَرفتیم اِنگار
زیارتِ امام رضامون ، پسر ...
بابا تا این و از مامان جون شنید
گفت همه هستن راضی از این نظر
تا من شنیدم از بابا این کلام
گفتم بابا ما رو به مشهد بِبَر
چه جایی توی دنیا بهتر از این
خدایا شُکر به خاطرِ این خبر ...
شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی
@daftareshereasemani