به جُرم چهره اش شد کشته یا آوازه ي اسمش؟
پنج شنبه 6 خرداد 1395 1:07 PM
رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب:قرمز اُخرا
کأنّ المصطفی قد عادَ یـولَد مرّةً أخری
یـقـین روح مـحمـد رفـته در جسم علی اکبر
اگـر مـا می پذیرفـتیم مفهوم تناسخ را
اگر مي بود بحر ساوه مي خشكيد بهر او
كه در قنداقه پنهان كرده صد خورشيد فرخ را
پدر دست دعا برداشته بر جانب ايزد
كه اللهم باركني بهِ واجعلهُ لي ذخرا
هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می شود مجنون
همینکه زادۀ لیلا هویدا می کند رخ را
سپاه شـمرِکافرکیش، مات جلوه ی حُسنش
سوار اسب خود، وقتی نمـایان می کند رخ را
عطش، آتش شد اما با لب بابا گلستان شد
چنانـکه آتش نمرود، ابراهیم تارخ را
به جُرم چهره اش شد کشته یا آوازه ي اسمش؟
نمی فهمیم علت را ... نمی یابیم پاسخ را
#محسن_رضوانی