افغانستان ، تاریخی خسته از جفا
سه شنبه 4 خرداد 1395 7:21 PM
تاریخ افغانستان، سرزمین متمدن همسایهی ما، مملو است از جنگها و خونریزیها و برادرکشیها. سالهاست که به علت نفوذ کشورهای غربی مثل آمریکا و شوروی و وجود افراطگرایان داخلی، افغانستان روی استقلال به خود ندیده است. با ما همراه باشید تا نگاهی کوتاه به تاریخ غمانگیز این سرزمین بیاندازیم.
مروری کوتاه به تاریخ افغانستان نشان میدهد که این کشور و مناطق اطرافش مدتهاست که مملو از مناقشه بودهاند. گاهی اوقات مانند کنارهگیری عنایتالله شاه، این انتقال قدرت بدون خونریزی بوده، اما اگر به سلسلههایی که بر افغانستان حکومت کردهاند، نگاه کنید ردپای خونین جنگ را میبینید.
اسکندر، پس از شکست داریوش سوم، پادشاه ایران، در سال ۳۳۰ پیش از میلاد، به منطقهای که امروز افغانستان نامیده میشود، حمله کرد. اما این امپراطور و فاتح معروف تاریخ با وجود پیروزی اولیهاش، با مقاومت گستردهی قبایل و جنگسالاران محلی روبهرو شد. این مبارزه به قدری سخت بود که مشهور است که اسکندر گفته: «ورود به این سرزمین آسان و خروج از آن غیرممکن است.»
افغانستان مدرن در قرنهای ۱۶ و ۱۷ به سه ناحیهی سیاسی متمایز تقسیم شده بود. در حالی که خانات بخارا بر شمال حکومت میکردند، سایر بخشهای کشور توسط حکومت شیعهی صفویه و مغولان اهل سنت هند اداره میشد. وجود قبایل، مذاهب و ملیتهای مختلفی در این کشور منجر به خشونت شدیدی شده بود.
به همین علت افغانستانیها همواره درگیر جنگهای مختلف و مجبور به انتخاب یکی از طرفین بودند.
در اواسط سدهی ۱۷۰۰ میلادی با تاجگذاری احمدشاه درانی در سال ۱۷۴۷، امپراطوری درّانی به قدرت رسید. آنها حدود یک قرن قدرت را در دست داشتند، تا زمانی که منافع تجاری و نظامی بریتانیا، منجر به نفوذ غرب در منطقه در دههی ۱۸۳۰ شد.
این دخالتها شامل به وجود آوردن کشکمش بین افغانها و ارتش سیک بود که در آن نیروهای محلی در ابتدای امر پیروز شدند. اما، بریتانیا و کمپانی هند شرقی، از سیکها و سایر قبایل اطراف در مقابل افغانستان حمایت کردند.
سلسلهی بعدی بارکزیها بودند که به کمک امپراطوری بریتانیا در سدهی ۱۸۰۰ بر افغانستان حکومت کردند. تا اینکه نوبت به شاه امانالله خان در دههی ۱۹۲۰ رسید. در سالهای ۱۹۲۳ تا ۱۹۲۹ شاه به کشورهای مختلف اروپایی سفر کرد تا روابط دیپلماتیکی بدون نفوذ بریتانیا برقرار کند.
در همین حال، محمود طرزی، وزیر امور خارجه، اقداماتی در راستای مدرنیزه شدن کشور انجام داد. این دو نفر با هم، بدون توسل به خشونت، موقعیت افغانستان را در سطح جهان ارتقا دادند.
پس از کنارهگیری عنایتالله شاه در سال ۱۹۲۹، حبیبالله کلکانی و سایر تندروهای افغانستانی که مخالف تلاشهای حکومت قبل برای مدرنیزه کرده منطقه بودند، قدرت را به دست گرفتند. این افراد تندرو میگفتند که این تأثیرات بیش از حد غربی و مانند ستمگران بریتانیایی است.
شورش ادامه پیدا نکرد و شاهزاده محمد ظاهر تندروها را شکست داد و سلطنت را به دست آورد. ظاهرشاه و حامیانش تا اوایل دههی ۱۹۷۰ که انقلابیون آنها را به اتهام فساد به تبعید فرستادند، در قدرت باقی ماندند.
برای مدت کوتاهی یک دولت جمهوریخواه در رأس حکومت افغانستان قرار گرفت، اما با وقوع انقلاب کمونیستی که توسط شوروی حمایت میشد، بسیاری از رهبران کشته شده و با یک کودتای نظامی در سال ۱۹۷۹ قدرت به دست کمونیستها افتاد.
هنگامی که انقلاب افغانستان گسترش پیدا کرد، نفوذیهای آمریکا و شوروی در مورد حق حاکمیت و فعالیت در این کشور، شروع به بحث و مذاکره کردند. در ۱۸ ژوئن سال ۱۹۷۹، جیمی کارتر و لئونید برژنف، دبیر اول حزب کونیست، در وین ملاقات کردند تا دربارهی پیمان تحدید سلاحهای استراتژیک (SALT II) مذاکره کنند. که البته توافقی حاصل نشد.
با وجود شورشهای داخلی کمونیستی در افغانستان، بسیاری از افغانستانیها، با نفوذ شوروی به عنوان دخالت دولتهای غربی مخالف بودند و در برابر آن مقاومت کردند. دانشجویان منطقه – به خصوص در ایران – علیه اقدامات نظامی شوروی تظاهرات انجام دادند و بسیاری از آنها در خلال تیراندازیها وارد افغانستان شدند.
آمریکا به سهم خود با دادن پول، اسلحه و آموزش به بومیان و قبایل افغانستانی، به آنها در مبازره با شوروی کمک کرد. شوروی در نهایت کنارهگیری کرد و به مردم منطقه اجازه داد تا تلاش کنند و دوباره حکومت را دست بگیرند. اما صدها سال نفوذ خارجی چنان خشم شدیدی در مردم ایجاد کرده بود، که جنبشهای ضدغربی مثل طالبان و القاعده با محبوبیت مواجه شدند – همانطوری که از نیروهای محلی در دههی ۱۹۲۰ استقبال شد.
نیروهای شوروی و نفوذیهای دولت پس از ۱۰ سال اشغال، در فوریهی سال ۱۹۸۹ از افغانستان خارج شدند. چند سال بعد، دولت که توسط کمونیستها حمایت میشد، سقوط کرد و منطقه بدون رهبر و متفرق باقی ماند.
سران بسیاری از قبایل و جناحهای بزرگ گرد هم آمدند و به عنوان بخشی از پیمان پیشاور، دولت اسلامی افغانستان را ایجاد کردند. با وجود وحدتی که در توافق ادعا شده بود، گروههای شورشی پیمان را نپذیرفتند و این منجر به درگیریهای دائمی شد.
طالبان در سال ۱۹۹۶ کنترل اکثر بخشهای کشور را به دست گرفت و اعتقادات اسلامی افراطی و سیاستهای سختگیرانهاش را گسترش داد. این موضوع ادامه داشت تا اینکه در سال ۲۰۰۱ که نیروهای ناتو – که بیشتر توسط آمریکا هدایت میشد – کشور را اشغال کردند، طالبان را بیرون راندند و سران القاعده را دستگیر کردند.
از آن وقت تا به حال، این کشور توسط یک رژیم دموکراتیک که توسط غربیها ایجاد شده و مورد حمایت آمریکاست، اداره میشود.
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست