پاسخ به:سبک زندگی پیامبر اکرم و امام سجاد علیه السلام
سه شنبه 28 اردیبهشت 1395 2:34 PM
6- شیوه تربیتی امام سجاد(علیهالسلام) در دوران خفقان
بسم الله الرحمن الرحیم. امام سجاد(علیهالسلام) از سه جهت فعالیت ویژه داشت. یکی دانشکدهی تربیت نیروی انسانی. دانشکده نبود. امام حسین(علیهالسلام) را کشتند. امام سجاد(علیهالسلام) امام شد. خوب بعد از ماجرای کربلا و شهادت امام حسین(علیهالسلام) اصلاً نه خطبه، نه سخنرانی، نه کلاس درس، سوت و کور! خفقان شدید شده بود. امام سجاد(علیهالسلام) دید چه کند. برده میخرید. در آن زمان برده خریدن آزاد بود. با بردهها در خانه کار میکرد و شب عید فطر هم همه را آزاد میکرد. برای هر بردهای هم یک پرونده داشت. شب عید فطر بردهها را جمع میکرد و میگفت: بیایید ببینیم! آقای فلانی شما در این نه ماهی که در خانه ما بودی، نقاط ضعفت این و این و این بود. قبول است؟ بله! آقای فلانی پروندهاش را میآورد، شما هم چهار ماه و بیست روز منزل ما بودید، نقاط قوت این، نقاط ضعف این، این، این! قبول است؟ بله! همه پروندهها را یکی یکی میخواند. بعد میگفت: امشب شب عید فطر است. همهی شما را بخشیدم، همه آزاد. فقط یک جمله بگویید و از خانهی من بیرون بروید. گفتند: چه بگوییم؟ گفت: هر چه من میگویم با هم بگویید. ای علی بن الحسین! یعنی ای امام زین العابدین! همهی میگفتند: ای علی بن الحسین! همانگونه که تو، همه با هم میگفتند: همانگونه که تو، لغزشهای ما را نوشتی. خدا هم لغزشهای تو را نوشته است. بعد میگفت: خدایا من بردههایم را آزاد کردم. تو هم امام سجاد را آزاد کن و من را ببخش. یعنی کودتای اخلاقی میکرد. اخلاق خوب کافی نیست. تهاجم اخلاقی لازم است. نمیگوید: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ حَسَن» میگوید: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَن» (مؤمنون/96) یعنی اگر کسی به تو فحش داد. نگو خودتی! من هستم؟ خودتی، ننته، باباته، جد و آبادت است. از قرآن یاد بگیریم. به پیغمبری گفتند: خل هستی! «إِنَّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ» (اعراف/66) سفیه یعنی خل! ما تو را خل میبینیم. نمیگفت: من خلم؟ ننهات خل است، بابایت خل است. میگفت: «قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفاهَة» (اعراف/67) نه من خل نیستم. تمام شد و رفت. عربیهایی که میخوانم قرآن است. به پیغمبر دیگری گفتند: «إِنَّا لَنَراكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ» (اعراف/60) تو منحرف هستی. نمیگفت: من منحرف هستم؟ پدر و مادرت منحرف هستند!!! جد و آبادت منحرف است. میگفت: «قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلالَة» (اعراف/61) «إِنَّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ»، «لَيْسَ بِي سَفاهَة». «إِنَّا لَنَراكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ»، «لَيْسَ بِي ضَلالَة» مرد این است که لغزشهای دیگران را ببخشد.
امام سجاد(علیهالسلام) یک دانشکدهی سری داشت که اسم دانشگاه روی آن نبود. ولی عملاً دانشگاه بود. یک خاطره برایتان بگویم. یکی از علما را زمان شاه زندان بردند. زندانهای کوچکی بود، به اندازه دوش حمام. به آن زندان انفرادی میگفتند. یک سوراخ بیشتر نداشت. این آقا را در زندان انفرادی میکردند، فقط از این سوراخ بیرون را نگاه میکرد. میگفت: تا نگاه کردیم دیدیم یکی از آیت اللههای دیگر را دارند به زندان انفرادی میبرند. میگفت: من از داخل زندان میخواستم به او خبر بدهم که سلام علیکم، ما هم اینجا هستیم، ناراحت نباش. میگفت: مأمور آمد و گفت: شما حق نداری صحبت کنی. زندان انفرادی است. چی گفتی؟ میگفت: او که داشت میرفت، صدای من را شناخت و فهمید که من هم اینجا هستم. منتهی گفتم آقا میتوانم قرآن بخوانم؟ گفت: قرآن بخوان. میگفت: دو سه آیه قرآن خواندم، بعد بر اساس همان آهنگ قرآن گفتم: ای رفیق! من هم خدمت شما هستم، دو سه روز اینجا نگهت میدارند، بعد کتکت میزنند، بد برای محاکمه تو را میبرند. چنین سؤال میکنند، تو چنین جواب بده، اگر چنین سؤال کردند، تو چنین جواب بده. میگفت: میخواستم فرمولهای دادگاههای ساواک زمان شاه راه از این سوراخ برای او بفرستم، این میرغضب هم پشت در ایستاده بود، نمیگذاشت حرف بزنم. آن وقت شروع کردم به قرآن خواندن و لابلای قرآن اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. «الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِكَ فِي ضَلالٍ بَعِيد» (ابراهیم/3) «یا ایها الصدیق انا بخدمتکم» یعنی من هم به خدمت شما هستم. «و اذا جاؤا بک الی محاکمه» تو را برای محاکمه میبرند. «و سالوا عنک فقل فی جوابهم» اگر چنین سؤال کردند، چنین جواب بده. میگفت: میرغضب ایستاده بود، ما همهی فوت و فن دادگاه ساواک شاه را در قالب عربی در آیات چپاندیم و رد کردیم. طراح این کیست؟ امام سجاد(علیهالسلام)! امام سجاد(علیهالسلام) فساد میدید، جرأت سخنرانی هم نداشت. پدرش را جلوی چشمش کشتند. تکان بخورد، خود امام سجاد(علیهالسلام) را هم میکشتند. آن وقت شروع میکرد به دعا خواندن. اینکه میگویند: دعاهای امام سجاد(علیهالسلام)! دعا نیست اینها نارنجک است.
7- بهرهگیری از قالب دعا، برای بیان معارف دین
مثلاً میدید خلیفه وارد شد و همه ایستادند. کف زدند و خندیدند. حالا بگوید: آقا این طاغوت است. پیش پای طاغوت بلند نشوید، در صورت طاغوت نخندید. پشت به او کنید. احترام نگذارید. او را میکشند. میرفت نماز میخواند میگفت: خدایا! مثل آن آقایی که قرآن میخواند، امام سجاد(علیهالسلام) میفرمود: خدایا اگر طاغوتی وارد شد و من به احترام او ایستادم، من را ببخش! اگر طاغوتی وارد شد و من به او لبخند زدم، من را ببخش! خلیفهی زمان امام سجاد(علیهالسلام) لای قرآن را باز کردید و دید آمده است، ما پدر ظالم را درمیآوریم. گفت: پدر من را درمیآوری؟ من پدر تو را درمیآورم. قرآن را نگهداشت و گفت: قرآن را تیرباران کنید. یعنی در قرآن اگر آیهای بود که جای ظالم جهنم است، قرآن تیرباران میشد. حالا در این زمان امام سجاد(علیهالسلام) چه باید میکرد؟ لابلای دعاها حرفهایش را میزد. همه امامان ما همینطور بودند. امام هادی(علیهالسلام)، امام دهم، یک نامهی سری نوشت، در چوب عصا جاسازی کرد. بعد به یکی از اصحاب گفت: این چوب را برو به فلان منطقه و به فلانی بده. این همینطور که میرفت، در راه دعوایش شد و چوب را زد، خوب داخل چوب خالی بود، شکست و نامه بیرون آمد. لو رفت. امام دهم(علیهالسلام) فرمود: چرا این کار را کردی؟ گفت: من نمیدانستم داخل آن نامه است. آخر گفت: من نمیتوانم الان ما در زمان خفقان هستیم. ما میخواهیم به یارانمان پیام بدهیم باید این پیام را لوله کنیم و در چوب عصا جاسازی کنیم و این طوری دین را نگه داشتند. و جانبازان ما، و آزادگان ما با یک زحمتی دین را نگه داشتند. حالا خاطراتی از اینها هست که... دیگر وقت من تمام شد.
امام سجاد(علیهالسلام) نیروی انسانیاش چه بود؟ برده میخرید، شب عید فطر فارغ التحصیل میکرد. معارف را چطور بیان میکرد؟ سخنرانی و خطبه و درس نداشت، اما لابلای دعاها حرفهایش را تزریق میکرد. این نقش امام سجاد(علیهالسلام) است.
خدایا! توفیق بده ما پیغمبر و اهل بیتش را هر روز بهتر و بیشتر بشناسیم، به آنها عشق بورزیم، از آنها اطاعت کنیم، نسلمان را بر طبق رضای خودت و تربیت پیغمبر و اهل بیت تربیت کنیم. تقصیر و قصورهای ما را ببخش و بیامرز.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»