پاسخ به: عدالت در نهج البلاغه
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 12:50 AM
اعجب من ذلك طارق طرقنا بملفوفة فى وعائها، و معجونة شنئتها، كأنما عجنت بريق حىّ أوقيئها، فقلت: أ صلة، أم زكاُة، أم صدقة ؟ فذلك محرم علينا أهل البيت. فقال: لا ذا و لا ذاك، و لكنها هدية. فقلت هبلتك الهبول! أعن دين الله أتيتنى لتخد عنى؟ أمختبط انت أم ذو جنة، أم تهجر؟ و الله لو أعطيت الاقاليم السبعة بما تحت أفلاكها، على أن أعصى لله فى نملة أسلبها جلب شعيرة ما فعلته.
از اين سرگذشت (سرگذشت عقيل كه تقاضاى كمك كرد و حضرت آهن گداخته به دست او نزديك كرد) شگفت آورتر داستان كسى است كه نيمه شبى ظرفى سرپوشيده پر از حلواى خوش طعم و لذيذ به در خانه ما مى آورد، ولى اين حلوا معجونى بود كه من از آن متنفر شدم، گويا آب دهان ما را با استفراغش خمير كرده بودند، به او گفتم: صدقه است يا زكات است؟ كه اين دو بر ما اهل بيت حرام است. گفت: نه اين است و نه آن، بلكه هديه است.
گفتم: مادرت بر تو بگريد! آمده اى مرا از راه دين خدا فريب دهى يا پريشان خردى يا ديوانه اى و يا هذيان مى گويى؟ به خدا سوگند، اگر هفت اقليم را با آنچه زير آسمان است به من بدهند تا خدا را با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى نافرمانى كنم هرگز نخواهم كرد.16
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.