0

غزلیات منصور حلاج

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج
یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:47 PM

واي که از حال من دلبرم آگاه نيست
آه که از دست او زهره يک آه نيست
بر در او ميکشم جان ز پي تحفه ليک
هديه اين بينوا لايق درگاه نيست
طالب هر دو جهان ره نبرد سوي او
راه گداپيشگان در حرم شاه نيست
چند بود خاک پاک بسته اين تيره خاک
يوسف مصري ما در خور اين چاه نيست
شمع شبستان ما روي دلاراي او است
مجلس عشاق را روشني از ماه نيست
شاه مرا بندگان هست به از من بسي
ليک مرا غير آن هيچ شهنشاه نيست
حلقه زدم بر درش گفت برو اي حسين
تا تو بخود بسته اي پيش منت راه نيست
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها