0

غزلیات منصور حلاج

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج
یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:41 PM

دوش مرا رخ نمود دلبر روحانئي
داد بدست دلم سبحه سبحانئي
من چو بفرمان او سبحه گرفتم بدست
برد ز من دين و دل از ره پنهانئي
گشت دلم مست او جان شده پابست او
خورده هم از دست او باده جانانئي
سوي من شه نشان کرد جنيبت روان
کرد در اقليم جان غارت سلطانئي
آن شه پر مکر و فن داشت خرابي من
تا بنهد از کرم گنج بويرانئي
آه که از عشق دوست کين همه فتنه ازوست
عابد ديرينه شد عاشق رهبانئي
کرد ز خود فانيم داد پريشانيم
برد مسلمانيم آه مسلمانئي
سطوت عشق جليل ساخته بي قال و قيل
خون دلم را سبيل بر خطر جانئي
آه که از بيخودي من چه شغب ها کنم
گر نکند شاه من رسم نگهبانئي
دوست چو آمد عيان رفت حسين از ميان
عاريه دارد بدوش خلعت انسانئي
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها