0

غزلیات منصور حلاج

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج
یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:37 PM

باختيار نگشتم ز کوي دوست برون
ز آستانه ليلي کجا رود مجنون
بهشتم آن سر کوي رضاي دل آراي
باختيار نگشت آدم از بهشت برون
چو آيدم ز کنار وداع جيحون ياد
شود کنار من از خون ديده ام جيحون
من از نصيحت عاقل صلاح نپذيرم
بگوش عشق فسانه بود هزار فسون
جنون ز سلسله اي کم شود وليک مرا
از آن سلاسل مشگين زياده گشت جنون
چو مهرباني تو بي تو صبر من کم شد
ولي چو حسن تو عشقم همي شود افزون
بيا بباده گلرنگ هيچ حاجت نيست
که همچو چشم تو مستم از آن لب ميگون
بلو ح ماه تو منشور دلبري بنوشت
همان بنان که کشيد از براي طغرانون
مگو حسين بوصل حبيب چون برسم
توان رسيد بوصلش بقدرت بيچون
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها