0

غزلیات منصور حلاج

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج
یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:37 PM

دور از رخ تو زيستن اي جان نميتوان
از جان توان گذشت وز جانان نميتوان
بار جفا و جور توانم کشيد ليک
بار فراق و محنت هجران نميتوان
دشوار دامن تو بدست من اوفتاد
با ديگران گذاشتن آسان نميتوان
بي سرو قامت تو و گلبرگ عارضت
رفتن بسوي باغ و گلستان نميتوان
بي لذت مشاهده حور از قصور
راضي شدن بروضه رضوان نميتوان
گفتم که سر عشق بپوشم ز غير دوست
ليکن ز دست ديده گريان نميتوان
درد حبيب را بطبيبان مگو حسين
کز غير او توقع درمان نميتوان
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها