0

غزلیات منصور حلاج

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج
یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:36 PM

ياري که ز جان دوسترش داشته بودم
وندر دل و جان تخم غمش کاشته بودم
وز بندگي آن شه خوبان زمانه
صد رايت اقبال برافراشته بودم
از بهر شرف خاک قدمهاش چو سرمه
در چشم جهان بين خود انباشته بودم
دامن ز جهان و بر دامان هوايش
از دست دل غمزده نگذاشته بودم
پنداشته بودم که شود مونس جانم
اکنون نه چنانست که پنداشته بودم
انگاشته بودم که شوم محرم رازش
بودست خطا آنچه من انگاشته بودم
بگذاشت مرا همچو حسين و بدلش هم
نگذاشت که آشفته دلي داشته بودم
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها