0

غزلیات منصور حلاج

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات منصور حلاج
یک شنبه 26 اردیبهشت 1395  8:31 PM

ديوانه گشتم بي آن پريوش
دارم چو زلفش حالي مشوش
از اشک ديده وز سوز سينه
خشتست بالين خاکست مفرش
بي نقش رويت رخسار زردم
از اشک گلگون گشته منقش
دور از تو گوئي اي نور ديده
گاهي در آبم گاهي در آتش
تا کي گذارم اي مونس جان
بي تو حياتي چون مرگ ناخوش
در کوي محنت دل گشته قربان
تير غمت را جان گشته ترکش
عقل و دل و دين مال و تن و جان
بي تو نخواهم پيوند اين شش
عاشق نخواهد جز درد دردت
گر رند خواهد صهباي بيغش
چشم حسين از نقش خيالت
مانند جنت باغي است دلکش
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها