پاسخ به:غزلیات حزین لاهیجی
شنبه 25 اردیبهشت 1395 1:27 PM
مرا آزاد می سازد ز دام دل تپیدنها
جنون گر وسعتی بخشد به صحرای رمیدنها
به خاک افتادهٔ ضعفم چو نقش پا در این وادی
زمینگیر غبار خاطرم از آرمیدنها
رقیبان را به درد خود نبیند هیچ ناکامی
چه با جان زلیخا کرد رَشکِ کف بریدنها
تب و تاب دل ما تشنه کامان را چه می دانی؟
شراب بی خماری می کشی از لب مکیدنها
بهاران بوده ای در باغ ،دی را هم تماشا کن
عجب برچیدنی دارد بساط عیش چیدنها
حزین! آخر سر حرفی به آن شیرین زبان واکن
چه لذّت برده ای از شهدِ ناکامی چشیدنها؟