پاسخ به:غزلیات حزین لاهیجی
شنبه 25 اردیبهشت 1395 1:15 PM
شب که در خلوت اندیشه تمنّای تو بود
گل داغ دل من انجمن آرای تو بود
جلوه در آینه ام پرتو رخسار تو داشت
سینه اتشکدۀ حسن دل ارای تو بود
مژه بر هم نزدم آینه سان در همه عمر
بس که در دیدۀ من ذوق تماشای تو بود
صید آهونِگهان غمزۀ غمّازِ تو کرد
دام جادوصفتان زلف چلیپای تو بود
عشق سر کش اثر از حسن گلو سوز تو داشت
داغ حسرت گلی از دامن صحرای تو بود
کفر و دین را به کسی فتنۀ چشمت نگداشت
در سواد حرم و بتکده غوغای تو بود
باده در ساغر دل نرگس مخمور تو ریخت
مستی ما همه از جام مصفّای تو بود
گُل باغ نظرم غنچۀ سیراب تو شد
سرو بُستان دلم قامت رعنای تو بود
گوهر عاشق سرگشته و معشوق یکی است
در حقیقت من و ما موجۀ دریای تو بود
نشئه ها داشت، حزین سجدۀ مستانه تو
دُرد میخانه مگر خاک مصلّای تو بود؟