0

خلاصه كتاب پنج مقاله شهید مطهری

 
yare2om
yare2om
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1395 
تعداد پست ها : 2
محل سکونت : اصفهان

خلاصه كتاب پنج مقاله شهید مطهری
جمعه 24 اردیبهشت 1395  4:48 PM

خلاصه کتاب پنج مقاله شهید مطهری

مقاله اول : دین و مذهب

-        دین

تاریخ پیدایش دین : از زمانی که بشر پا به عرصه وجود گذاشته است در میان جوامع بشری دین موجود بوده است و اکنون ادیان اسلام ، مسیحیت ، یهودیت و بودا بیشترین درصد محبوبیت میان مردم را دارا می باشند.

وجوه مشترک همه ادیان : همه ادیان در سه مسئله خداپرستی (توحید) ، وجود جهان واپسین (معاد) و انجام خوبی ها و حسنات هم نظر می باشند.

ضرورت وجود دین در جامعه : هر جامعه ای دارای یک سری ضروریات به مانند علم و فرهنگ می باشد که تشکیل جامعه منوط به تحقق این ضروریات است یکی از ضروریات جامعه که جزء لاینفک جامعه محسوب می گردد دین است.

شبهه : اگر دین جزء لاینفک جامعه بشری است پس چگونه در جامعه افراد بی دین وجود دارند؟

جواب استاد : همانگونه که اگر در جامعه ای افرادی فاقد علم و فرهنگ باشند نشانه بی علمی و بی فرهنگی آن جامعه نمی باشد وجود افراد بی دین هم نشانه عدم نیاز جامعه به دین و بی دین بودن کل جامعه نیست.

شبهه : چرا نمی توان جامعه را بدون دین در نظر گرفت ؟

جواب استاد : هرگاه چیزی مانند دین ، جزء ضروریات یک جامعه شد تا جایگزین و بدل مناسبی برای آن پیدا نشود نمی توان آن را نسخ نمود و این مسئله مختص به دین نیست و اموری مانند علم و فرهنگ را نیز شامل می گردد.

-        خداشناسی

هدف بعثت انبیاء : هدف همه پیامبران از ازل تا ابد دعوت مردم به خداشناسی بوده است.

بهترین راه خداشناسی : به خاطر عدم جسمانیت ذات اقدس الهی نمی توان این وجود نورانی را با حواس مادی و جسمانی مانند چشم و گوش شناخت بلکه بهترین راه شناخت از روی دلایل عقلی و اثار مخلوقاتش است که در بین علماء به برهان نظم معروف است. پیرامون این نوع شناخت آیات فراوانی است که به ذکر یک مورد اکتفا می کنیم ( إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآَيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ( بقره - 164 )

-        پیغمبران

چیستی پیامبران : پیامبران افرادی هستند از جنس بشر که از جانب خداوند متعال برای هدایت و ارشاد مردم برگزیده شده اند و نحوه ارتباطشان با خدا توسط فرامین وحی و الهام می باشد.

علت نیاز به پیامبر : همه موجودات (ذوالعقول و غیرذوالعقول) اول ناقص و ضعیف اند و به تدریج به کمال دست پیدا می کنند برای رسیدن به کمال نیازمند یک سری قوانین و اصولی اند که پیامبران به عنوان راهنما و بیان کننده این قوانین از طرف خداوند مبعوث می گردند تا موجودات با پیروی از این قوانین بتوانند به کمال دست پیدا کنند.

ملاک و سبب پیامبر شدن این افراد : پیامبران بشری به مانند بقیه انسانها هستند و ملاک انتخاب آنها و رسیدن به درجه پیامبری چیزی جز پاکدامنی ، صداقت ، امین بودن ، نیک نفسی ، خیرخواهی و نیکوکاری نیست و برای رسیدن به این درجه نیازی به مال و ثروت یا ملک و قدرت یا ایل و فامیل نیست.

تعداد پیامبران و صاحبین شریعت : تعداد پیامبران 124000 نفر است که از این تعداد پنج نفر صاحب شریعت هستند که به پیامبران اولوالعزم نامیده می شوند که به ترتیب عبارت اند از حضرات نوح ، ابراهیم ، موسی ، عیسی و خاتم النبیین محمد مصطفی (ص).

-        اسلام

بیوگرافی اسلام : آورنده دین اسلام محمد ابن عبدالله کتابش قرآن و دینش خاتم و ناسخ تمام ادیان است.

علت تعدد پیامبران : همه ادیان از یک مبدا سرچشمه می گیرند و دوره به دوره با توجه به شکوفایی استعداد دینی مردم هر دین جای خود را به دین کاملتری داده تا جایی که دین اسلام کمال آنچه که مردم برای سعادت بدان نیاز داشتن را آموزش داد و دیگر نیاز به تعلیم توسط وحی و الهام نبود و عقل برای رسیدن به کمال آدمی کفایت می کرد.

علت عقب ماندگی مسلمانان : کتاب قرآن تنها کتاب آسمانی است که دچار تحریف نشده است و در بردارنده جامع ترین قوانین و مقررات اخلاقی و اجتماعی است که اگر جامعه ای بدان عمل کند به بالاترین و پیشرفته ترین ملل تبدیل خواهد شد ولیکن اکنون اسم اسلام در حکومت جاری است و بدعتهایی بدان افزوده شده است که باعث عدم عمل به اسلام واقعی و عقب ماندگی مسلمین گردد.

 

 

-        پیغمبر اسلام

بیوگرافی حضرت محمد : اسمش محمد لقبش مصطفی نام پدر عبدالله و نام مادرش آمنه و نسبش به ابراهیم خلیل می رسد در شهر مکه در حالی متولد گشت که پدرش از دنیا رفته بود و و جدش عبدالمطلب تا زمانی که زنده بود متکفل امورش بودد و پس از جدش عمویش ابوطالب این وظیفه را بر عهده گرفت.

شخصیت جامعه در زمان پیامبر :  در زمان حضرت محمد اعراب جاهلی به انجام هرگونه فسق و فجوری مبادرت داشتند و این درحالی بود که پیامبر برای یک بار در این مجالش شرکت نداشته و به گونه ای با بقیه مردم متفاوت بود که در میان اعراب ملقب به محمد امین بود.

شخصیت رسول الله : حضرت از اوایل کودکی با فکر روشنی که داشت فقط به عبادت خداوند می پرداخت و برای این امور به مکان خلوتی به نام حرا می رفت که همین نوع زندگی باعث گردید که حضرت در چهل سالگی به مقام نبوت نائل گردد و پس از آن وظیفه ارشاد و راهنمایی مردم را برعهده گیرد.

امی بودن و ربطش به اعجاز قرآن : پیامبر شخصی امی بود یعنی کسی بود که در تمام عمر مکتب و مدرسه نرفته بود و همین شخص به چنان صفای دلی رسید که بزرگترین کتاب آسمانی بر وی وحی گردید . یکی از ویژگی های جامعه عربستان در آن زمان بی بهره بودن از فرهنگ ، تمدن و قانون بود و اندک فردی میان آنها سواد داشت و بزرگترین اثر فرهنگی آنها شعرهایی بود که پیرامون شراب و معشوق می سرودند حال در میان این مردم شخصی امی مبعوث میگردد که بزرگترین کتاب آسمانی که در بردارنده مقررات و قوانین فرهنگی و اجتماعی و یکسری معارف الهی است بر وی نازل گشته و خود این مطلب دلیل بر اعجاز قرآن است.

-        قرآن مجید

بیوگرافی قرآن : سرمایه پیشرفت اسلام از ابتدا تا کنون کتاب آسمانیش قرآن است که مشتمل بر 114 سوره که هر سوره در بردارنده آیاتی است که کوچکترنش3 و بزرگترینش 286 آیه دارد که قسمتی از این سوره ها در مکه و قسمتی در مدینه نازل گشته است.

علت گرایش غرب به اسلام : علت اصلی گرایش مردم از جمله کشورهای غربی به اسلام ، انتشار و ترجمه شدن قرآن به زبان های دیگر است.

 

-        علی (علیه السلام)

بیوگرافی حضرت علی : علی ابن ابی طالب پسر عموی پیامبر و جانشین بلافصل آن حضرت بوده و با توجه به گواهی تاریخ زاهدترین و باتقواترین و شجاعترین فرد بعد از رسول خدا بود به گونه ای که یگانه مرجع علمی پس از رحلت رسول اکرم حضرت علی بود که مردم و خلفاء وقت برای مسائل علمی به حضرت مراجعه می کردند

علت سکوت حضرت در مقابل غصب خلافت : حضرت علی در طول زندگی مجاهدت های زیادی را برای پیامبر و مسلمین انجام داد ولیکن بزرگترین گذشت حضرت علی بعد از فوت پیامبر صورت گرفت که به خاطر حفظ مصالح مسلمین از حقوق مسلم خود یعنی خلافت گذشت تا اسلام و تلاشهای  پیامبر به ورطه نابودی کشیده نشود.

-        ائمه اطهار

ائمه اطهار ، اوصیا رسول اکرم اند یعنی احکام و معارف اسلامی به صورت کامل و بدون اشتباه نزد این حضرات حاضر بوده و هست و مرجع دینی مردم پس از فوت پیامبر بنابر حدیث ثقلین قرآن و اهل البیت پیامبر هستند که شارحان و مفسران قرآن می باشند.

-        معاد

چیستی معاد : یکی از اصول دین و مطالبی که همه پیامبران آن را بیان کرده اند مسئله معاد است معاد بیان می کند که پس از مرگ نشئه دیگری از زندگی ادامه پیدا خواهد کرد ، به نام آخرت. از جهان آخرت اطلاعات دقیقی در دسترس نیست و تنها چیزی که می توان بیان کرد اثبات اصل وجود آن توسط آیات و روایاتی مثل (الدنیا مزرعه الآخرت) است.

شبهه : آخرت دنیایی نیست که تجربه شده باشد یا باعقل بتوان درک نمود پس دلیلی بر وجودش نیست؟

جواب استاد : اولا همانگونه که بیان گردید آیات و روایاتی داریم که بر این موضوع دلالت دارند ثانیا طبق تحقیقات دنیا پنج نشئه دارد 1- جمادی 2- گیاهی 3- جنینی 4- مادی (دنیا کنونی) 5- آخرتی با توجه به این مطلب ما از سه نشئه دنیا گذشته ولی چیزی از این ها به یاد نداریم ولی قرار نیست عدم یاد داشتن ما و یا عدم درک عقلی ، دلیلی بر عدم وجود این سه نشئه باشد پس عدم تجربه و عدم درک عقل ، دلیل بر عدم وجود نیست.

ثمره اعتقاد به معاد : ایمان به آخرت باعث می گردد شخص در انجام امور خیر مصمم گردد زیرا برای عمل خویش ثمره و پاداشی می بیند و از انجام کارهای ناشایست پرهیز میکند زیرا برای عمل خویش جزا و عذابی دردناک متصور است همانگونه که قرآن می فرماید : (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ( 7 ) وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (زلزال - 8)

 

مقاله دوم : احتجاجات قرآن

از آن نظر که احتجاج کار عقل است و هدفش قانع کردن اذهان می باشد باید دید آیا قرآن برای عقل حجیت قائل است یا به مانند بعضی از ادیان عقل را تحقیر نموده و برای آن حجیتی قائل نمی باشد.

حجیت عقل در مسائل دینی : بعضی از ادیان مسائل دینی را منحصر به قوه ای به نام ایمان دانسته و عقل را برای فهمیدن مسائل دینی ناقص می دانند از اینرو اگر تنافی بین حکم ایمان و عقل ایجاد شود حکم ایمان را بر عقل ترجیح می دهند مانند قانون تثلیث مسیحیت. در مقابل این ادیان و مذاهب ، دین اسلام برای عقل و دریافت های عقلی در حوزه مسائل دینی ارزش قائل می باشد به گونه ای که اصول دینی مانند توحید را متکی به دریافت عقلی دانسته و تقلید و ایمان و تسلیم را جایز نمی شمارد.

دلایل حجیت عقل نزد اسلام :

1- قرآن در آیات زیادی به تفکر و تعقل مردم دستور داده است مانند: (إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ ) (الانفال 22)

2- بسیاری از مطالب مانند اثبات توحید و نبوت و یا معاد در قرآن توسط استدلالهای عقل صورت گرفته است.

3- قرآن سرگذشت و تاریخ بشر را مبتنی بر قواعد علی و معلولی بیان کرده است مانند : (وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا) (الاسراء - 16)

4- قرآن برای احکام و دستورات خویش مصلحت و حکمت هایی ذکر کرده است که اساسا این مصلحت ها و حکمت ها دارای قوانین علی و معلولی عقلی است مانند : (...أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ...) (العنکبوت - 45)

علت ذکر مسائل تاریخی در قرآن : دلیل اصلی اینکه قرآن ، تاریخ را مایه عبرت انسانها بیان نموده این است که قضایای تاریخی را جزء قوانین علی و معلولی می داند.

حجیت اشراق و الهام : اینکه قرآن عقل را مورد پذیرش قرار داده است بدین معنا نیست که اشراق و الهام را قبول ندارد چه بسا حقایقی که توسط اشراق و الهام فهمیده می شود و برای فهمیدن عقلی آن نیازمند سالها پیشرفت و تفکر است.

لغزش قوه عقل : همانگونه که همگان می دانند قوه عقل دارای لغزش هایی است که باید مراقب آنها بود با وجود این لغزش ها عده ای جلوگیری از این لغزش ها را غیر ممکن می دانند و گروهی برای جلوگیری از این لغزش ها علم منطق را به وجود اوردنده اند ولیکن باید دانست علم منطق از خطا در صورت جلوگیری می کند نه از خطای در ماده و این درحالی است که نیمی از خطاهای بشر خطای در ماده است افرادی چون بیکن و دکارت کوشش کرده تا راه حلی برای جلوگیری از خطای در ماده کشف کنند ولیکن نتوانسته اند قانون کلی برای قانونمند کردن مواد استدلال کشف و طراحی کنند.

راه حل قرآن برای جلوگیری از لغزش ها : با توجه به غیر ممکن یا مشکل بودن طراحی قوانین کلی برای مواد یک استدلال در جهت جلوگیری از لغزش و خطا رفتن ، نشان دادن لغزش های فکری بشر و متوجه ساختن بشر در نوع لغزش هایش می تواند در محفوظ ماندن از خطا و لغزش ، مؤثر و مفید باشد و در این زمینه می توان قرآن را اولین کتاب در بیان این راه حل دانست.

علت لغزش ها از نگاه قرآن :

1- پیروی از ظن و گمان به جای عقل و یقین مانند (وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ) (انعام 116 )

2- شتابزدگی در قضاوت به واسطه میل شدید به اظهار نظر و علم ناقص مانند : (مَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا) (اسراء - 85)

3- تمایل نفسانی به یک طرف قضیه مانند : (إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى) (نجم - 23)

4- تقلید کورکورانه از اجداد و گذشتگان مانند : (وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آَبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آَبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ) (بقره - 170)

5- تقلید از اکابر و بزرگان زمان مانند : (وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا) (احزاب 67)

 

مقاله سوم : نقدی بر ترجمه ای از قرآن

استاد شهید مطهری با مطالعه ترجمه قرآنی که توسط استاد پاینده ترجمه گشته یک سری اشکالات را بر ترجمه ایشان گرفته که در ادامه به ذکر آنها می پردازیم :

1- اینکه در ترجمه آیه (يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ)(یس - 30) گفته اند : (ای پشیمانی بر این بندگان که پیغمبری نیامدشان مگر او را استهزا می کردند). در این ترجمه واژه "یاحسرة" به معنای پشیمانی و ندامت فرض گشته و جمله در مقام اظهار ندامت گرفته شده و این درحالی است که واژه "حسرة"  به معنای تاسف و افسوس خوردن است و زمانی معنای ندامت و پشیمانی می دهد که عمل ناروایی از گوینده سخن سرزده باشد مانند آیه (يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّه)(زمر - 56) "ای افسوس بر آنچه در برابرخدا تقصیر کردم"

2- استاد پاینده در ترجمه آیه (يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّه)(زمر - 56) جمله "یا حسرتا" را به ای پشیمانی من ترجمه کرده اند و این درحالی است که اولا در ادبیات عرب به این یا توجهی نمی گردد ثانیا مترجم در مقام بیان ترجمه ای مطابق با سیاق زبان فارسی است و درزبان فارسی به جای "ای پشیمانی من" گفته می شود "ای پشیمانی" ثالثا مترجم در جاهای دیگر قرآن امثال این کلمه را درست ترجمه کرده اند ولیکن در این آیه به این مسئله دقت نکرده است.

3- در ادامه آیه (يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّه)(زمر - 56)  "علَى" را به معنی " از" و " فَرَّطْتُ " را به معنای " قصور کردم" ترجمه کرده است و این درحالی است که در زبان عربی و فارسی بین قصور و تقصیر اختلاف است و منظور در این آیه افسوس از تقصیرهای گذشته است نه قصورها.

فرق قصور و تقصیر : قصور ترک از روی عجز و ناتوانی است و تقصیر ترک از روی اهمال و سستی می باشد.

4- مترجم در آیه (يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ)(یس - 30)  الف و لام در " العباد" را عهد ذکری ودرمقام اشاره به قومی که در آیه پیش هلاکت آنها بیان شده بود و جمله " ما يَأْتِيهِمْ " که در بردارنده فعل مضارع است و دلالت بر استمرار و دوام دارد به معنای ماضی ترجمه کرده است و این درحالی است که این کلام در بیان یک قصه و داستان نیست بلکه در مقام بیان یک قانون کلی است که تا هر زمان اگر پیامبری در میان ملتی ظاهر گردد و خلاف سخنان قوم خود سخن بگوید او را به استهزاء خواهند گرفت. شاید مترجم جواب دهد " کانوا" در جمله قرینه است برای اینکه معنای "ما یاتیهم" را گذشته و الف ولام در " العباد" را عهد ذکری بگیریم استاد در جواب می فرمایند اگر ماده " کان" بعدش فعل مضارع باشد دلالت بر استمرار در گذشته خواهد داشت در این آیه اگر فعل دیگری غیر از "یستهزؤن" که بعد از " کانوا" می باشد نمی بود می توانستیم به معنای استمرار در گذشته بگیریم ولیکن در اینجا فعل "مایاتیهم" وجود دارد و ثانیا اهل ادب تصریح دارند که افعال ناقصه متوغل نیستند که فعل دیگری را از معنایش خارج کنند ثالثا در بسیاری از آیات قرآن "کان" برای افاده استمرار و دوام استفاده شده است.

5- ممکن است در آیه  (يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ)(یس - 30)  توهم شود آیه در مقام بیان احساس افسوس در آخرت است نه احساس ندامت نسبت به اعمال و در این صورت معنی می گردد که (در قیامت به این بندگان ندامت مستولی می گردد از اینکه پیامبری نیامدشان مگر آن که او را استهزاء کردند) استاد در جواب می فرماید این کلام که می فرمایید اولا با کلمه "یا" که در مقام انشاء است سازگار نیست ثانیا اگر به معنای آخرت بگیریم ضرورتی ندارد بقیه جمله از معنای خود خارج گردد

6-در ترجمه آیه (وَآَيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ) (یس 33) منظور از زمین میته زمینی است که در زمستان در حالت افسردگی و جمود است ولیکن مترجم آن را زمین "موات" ترجمه کرده است که موات در اصطلاح در مقابل زمین عامر است که توضیحش خواهد آمد و با توجه به اینکه استاد به الفاظ "میت" در بقیه قرآن نگاه کرده می فرمایند در بقیه موارد نیز به زمین موات ترجمه شده است.

زمین عامر : زمینی که تحت حیازت و تصرف اشخاص در آمده است

زمین موات : زمینی که عمرانی در آن صورت نگرفته و انتفاع انسانی از آن نشده است

7-در آیه (وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ)(یس - 68)عبارت "نُنَكِّسْهُ" به مطلق تغییر ترجمه شد ولیکن ماده "نُنَكِّسْهُ" به معنای مطلق تغییر نیست بلکه به معنای ردکردن و برگردانیدن است و این با ترجمه لفظ "نُنَكِّسْهُ" به دگرگون کنیم سازگار نیست بلکه بدین معناست که با گذشت عمر و پیر شدن فرد دوباره شخص به مانند دوران کودکی اش به سمت ضعف حرکت می کند.

8- مترجم در بعضی موارد اجتهاد شخصی خود را داخل در ترجمه کرده است مانند آیه (وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ)     (یس 59)  که دو صورت برای آن قابل ملاحظه است 1- اینکه مجرمان از هم جدا شوند 2- اینکه مجرمان از مومنان جدا شوند که قول مورد پسند مفسرین قول دوم است ولیکن مترجم در ترجمه قول اول را اختیار کرده و گفته "اکنون ای تبهکاران از هم جدا شوید" در اینجا شایسته بود که الفاظ "ازهم" را که اضافه برترجمه است را داخل دو پرانتز قرار دهد و این در حالی است که این کار را انجام نداده.

9-مترجم در ترجمه خود به بعضی موارد به قرائات غیر مشهور بسنده کرده است ولیکن در مثالی مانند آیه (فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ)(یس - 66) کلمه "فاستبقوا" را به کسره "باء" و به صورت فعل امر ترجمه کرده است و این در حالی است که استاد تا کنون قرائتی بدین صورت نیافته بلکه تنها "فاستبقوا" را به فتحه "باء" خوانده اند.

 

 

 

 

 

مقاله چهارم : نماز

جامعه مانند دریا می باشد چون آرام باشد هرچیزی درجای خود ثابت است ولیکن وقتی که طوفانی گشت بسیاری از چیزهای روی آب بر قعر دریا رفته و بسیاری از چیزهای که در قعر دریاست به روی آب می آید و این مسئله در تاریخ هم ثابت گشته است.

نمونه ای از نمونه های تاریخی پایین و بالارفتن ارزشها را می توان در زمان خلیفه دوم دید که با بالابردن ارزش جهاد و اینکه نکند نماز با جهاد برابری کند جمله "حی علی خیرالعمل" را از اذان حذف کرده و به جای آن "الصلاة خیرمن النوم" را جایگزین ساخت.

در ادامه استاد حدیثی از پیامبر نقل می کنند (الصلاة عمود الدین) و احادیث دیگری در باب اهمیت نماز توسط ائمه نقل می نماید ولیکن عده ای اجتماع گرا شبهه می کنند که این همه مسائل اجتماعی مانند جهاد ، امر به معروف و نهی از منکر پس چرا پیامبر نماز را ستون دین می دانسته و بقیه ائمه اینقدر به نماز اهمیت داده اند آیا این با اصل اسلام و اهدافش که دینی جامعه گرا است تناقض ندارد؟؟

جواب استاد : علاوه بر این روایات ذکر شده باید نکات زیر را نیز متذکر شویم

اولا : روایات فراوانی از پیامبر و ائمه نقل گردیده که دلالت بر اهمیت نماز می کند.

ثانیا : علاوه بر روایات وارده در بیش از 87 مورد قرآن به انواع گوناگون مسئله نماز را مطرح کرده است.

ثالثا : علاوه بر دستور و بیان لفظ نماز در قرآن الفاظی دیگری مانند قیام اللیل و ... بیان شده است.

رابعا : قرآن نماز را بازدارنده از زشتی ها و یک منبع انرژی زا و به طور کلی نماز را یک عامل اساسی خودسازی معرفی کرده است

خامسا : بالاترین مرتبه اهمیت آن است که قرآن نماز را "ذکرالله" دانسته و درجایی دیگر می فرماید تنها در پرتو یاد خداست که انسان می تواند خودش ، خودش باشد وگرنه "خود" واقعی را از دست داده و همواره "ناخود" را "خود" می پندارد.

 

مقاله پنجم : اسلام برتر است

مبحث مورد بحث در این مقاله حدیث پیامبر اکرم است که فرمودند : (الاسلام یعلو و لایعلی علیه)

بررسی سندی حدیث : این حدیث در کتب شیعی و سنی نقل گردیده است هرچند که در کتب شیعی سند آن ذکر نشده است ولیکن استناد فقها به یک حدیث دلالت بر صحت آن می کند.

معنای حدیث :

1- یا حدیث در مقام تشریع و انشاء قوانین است یعنی در روابط بین مسلمان و غیرمسلمان ، غیر مسلمان نباید بر مسلمان مسلط گردد همانگونه که آیه (لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا)(النساء - 141) در بردارنده معنای تشریع و انشاء می باشد. مانند قانون زوجیت که ازدواج زن مسلمان با مرد غیرمسلمان جایز نیست

اگر مقام انشاء را درست بدانیم فرد مسلمان یا جامعه مسلمان نباید سلطه غیرمسلمان را تحمل کند ولیکن این خارج شدن نیازمند اصلاح خود مسلمان می باشد که قدرت مقابله با کافر را داشته باشد ولیکن اگر مسلمانان در فقر به سر ببرند خواه وناخواه تحت سلطه و سیطره قرار می گیرند.

2- یا حدیث در مقام اخبار و بیان جریان تکوینی است بدین معنا که اسلام حق است و حق نیرومند است و بر همه آیین ها برتری دارد و هیچ مسلکی نمی تواند بر آن برتری یابد.

شبهه ای در اینجا مطرح می گردد که اگر حدیث معنای اخباری داشته باشد اسلام چه نوع برتری خواهد داشت و در کدام میدان؟ آیا منظور این است که در میدان فکر و منطق پیروز می گردد یا در مقام عمل؟

استاد بعد از بیان مقدماتی یک معنای که مورد نظر خودشان است را به عنوان معنای سوم بیان می کنند.

اولا: امکان دارد ملتی از نظر استدلال قوی باشد ولی در مقام عمل متحد و منسجم نباشد و نتوانند برتری پیدا کند و بالعکس نیز صادق است بدینگونه که دیده شده که ملتی از نظر استدلال ضعیف بوده ولی در مقام عمل توانسته است بر دیگران غلبه کند ولیکن این برتری مدت زمان چندانی طول نکشیده است.

ثانیا :علماء  فلاسفه مفهوم "حق" و "نافع" را دو مفهوم متغایر دانسته که یکی مربوط به عقل نظری است و دیگری مربوط به عقل عملی است و این مطلب نیز در قرآن نیز ثابت شده است که همواره خدا از حق بودن خود یاد می کند و در مقابل ، نافع بودن خویش را نیز مسکوت نگذاشته است.

ثالثا : علمای طبیعی قاعده ای دارند به نام "بقاء انسب و انتخاب اصلح" و بدین معناست که انتخاب و بقای هر چیزی مبتنی بر شایسته بودن آن چیز است.

استاد مطهری بعد از ذکر این مقدمات معنای سومی برای حدیث می فرمایند بدینگونه که : آیا پیامبر نمی خواسته بفرماید تا بشر بر روی زمین است احتیاج مبرمی به سرمایه ای مانند اسلام دارد و به همین دلیل اسلام باقی است. آیا نمی خواهد بگوید هیچ کالایی معنوی قابل رقابت با اسلام نیست. آیا نمی خواهد بفرمایند مادامی که مسلمان قوانین اسلام را رعایت کنند بر همه غیر مسلمانان برتری خواهند پیدا کرد.

استاد درادامه می فرمایند : بعید نیست که معنای مورد نظرخودشان معنای این حدیث باشد و یا لااقل یکی از معانی این حدیث باشد زیرا پیامبر در حدیثی می فرماید : (اوتیت جوامع الکلم) یعنی به من سخنانی جامع و همه جانبه داده شده است که دارای معانی گوناگون می باشد که هر قشری با توجه به علم و دانشی که دارد مطلبی از آن درک می کند.

 

سَلامٌ عَلی آلِ یاسین

هم با سخن و اشاره گفتيم دروغ

هم با کمي استعاره گفتيم دروغ

تا آمدنت لحظه شماري داريم

شرمنده اگر دوباره گفتيم دروغ

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها