۱۵- سوره بقره، آیه ۳۴٫
۱۶- قالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ ع اِنَّ اللهَ تَعَالَی لَمَّا خَلَقَ آدَمَ وَ سَوَّاهٌ وَ عَلَّمَهُ اَسْماءَ کُلٍّ شَیءٍ وَ عَرَضَهُمْ عَلَی المَلائِکَهِ جَعَلَ مُحَمَّداً وَ عَلِیَّاً وَ فاطِمَهَ وَ الحَسَنِ وَ الحُسَینَ اَشْباحاً خَمْسَهً فِی ظَهْرِ آدَمَ وَ کانَتْ انْوارُهُمْ تُضِیءُ فِی الافاقِ مِنَ السَّمواتِ وَ الحُجُبِ وَ الجَنانِ وَ الکُرسیِّ وَ الْعَرشِ فَاَمَرَاللهُ الملائِکَهِ بِالسَّجدَهِ لآدَمَ تَعْظیماً لَهُ اِنَّهُ قَدْ فَضَّلَهُ بِانْ جَعَلهُ وَعاءً لِتلْکَ الاشْباحِ الَّتی قَدْ عَمَّ انوارَهاَ الافاقَ فَسَجدُوا اِلَّا ابْلیسَ اَبَی اَنْ یَتواضعَ لِجَلالِ عَظَمَهِ اللهِ وَ انْ یَتواضَعَ لِانْوارِنَا اهْلَ الْبِیْتِ وَ قَدْ تَواضَعَتْ لَهَا الملائِکَهُ کُلُّهَا فَاسْتَکْبَرَ وَ ترَفَّعَ فَکانَ بِإبائِهِ ذلک وَ تَکبُّرِهِ منَ الکافرین (بحارالأنوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الأطهار، ج۲۶، ص ۳۲۷)
حسین بن علی علیه السّلام فرمود خداوند وقتی آدم را آفرید و قیافه اش را مرتب نمود و به او اسماء هر چیز را آموخت و بر ملائکه آن ها را عرضه داشت شبح محمد و علی و حسن و حسین این پنج نور را در نهاد آدم قرار داد انوار آنها در آسمان ها و حجب و بهشت و کرسی و عرش می درخشید به ملائکه دستور داد برای آدم سجده کنند به احترام او چون ظرف از این اشباحی که نورشان جهان را فرا گرفته شده بود.
سجده نمودند به جز ابلیس که امتناع ورزید از تواضع نسبت به جلال خدا و اینکه برای انوار اهل بیت تواضع نماید با اینکه ملائکه تمامشان تواضع نمودند او تکبر کرد و خود را بالا گرفت به واسطه همین امتناع و تکبر از کفار شد.
۱۷-فَاعْتَبِروُا بِمَا کانَ مِنْ فِعْلِ اللهِ بِابْلیسَ اِذْ احْبَطَ عَمَلهُ الطَّویلَ وَ جَهْدَهُ الجَهیدَ وَ کانَ قَدْ عَبَدَ اللهَ سِتَّهً آلافِ سَنَهٍ لا یُدْری أ مِنْ سِنِی الدُّنیا امْ مِنْ سِنِی الاخِرهَ عَنْ کِبْرِ سَاعَه وَاحِدهٍ فَمَنْ ذَا بَعْدَ ابْلیسَ یَسْلَمُ عَلَی اللهِ بِمِثْلِ مَعْصیتِه کَلَّا مَا کانَ اللهُ سُبحانَهُ لِیُدْخِلَ الجنَّهَ بَشَرَاً بِامرٍ اخْرَجِ بِهِ مِنْها مَلَکاً اِنَّ حُکمَهُ فِی اهْلِ السَّماءِ وَ اهْلِ الارْضِ لَواحدٌ وَ ما بَیْنَ اللهِ وَ بَیْنَ احدٍ مِنْ خَلقِهِ هَوادهٌ فِی اباحَه حِمّی حرَّمهُ علَی العَالَمیِنَ.
فاحْذَرُوا عِبادَ اللهِ عَدُوَّ اللهِ انْ یُعْدِیکُمْ بِدائِهِ وَ انْ یَسْتَفِزَّکُمْ بِندائِهِ وَ انْ یُجْلِبَ عَلَیکُمْ بِخَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ [رَجْلِهِ فَلَعمْرِی لقَدْ فَوَّقَ لَکُمْ سَهْمَ الوَعیدِ وَ اغرَقَ اِلیْکُمْ بِالنِّزْعِ الشَّدیدِ وَ رَماکمْ مِن مَکانٍ قَریبٍ فَقالَ رَبِّ بِما اغْوَیْتَنِی لَاُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الارْضِ وَ لاَغْوِینَّهُمْ اجَمِعینَ قَذْفاً بِغَیْبٍ بَعیدٍ وَ رَجماً بِظَنٍّ غَیْرِ مُصِیبٍ صَدّقَهُ بِهِ ابْناءُ الحمِیَّهِ وَ اِخْوانُ العَصَبِیهِ وَ فُرْسانُ الکِبر(نهج البلاغه، ص ۲۸۷)
پس، از آنچه خدا به شیطان کرد پند گیرید، که کردار درازمدت او را باطل گردانید و کوشش فراوان او بی ثمر ماند. او شش هزار سال با پرستش خدا زیست از سالیان دنیا یا آخرت-دانسته نیست-اما با ساعتی که تکبّر کرد خدایش از بهشت بیرون آورد، و پس از ابلیس که ایمن بود که خدا را چنان نافرمانی نکند؟ هرگز خدا انسانی را به بهشت در نیاورد به کاری که بدان کار، فرشته ای را از بهشت برون برد. فرمان خدا برای مردم آسمان و زمین یکی است، و میان خدا و هیچ یک از آفریدگانش در حلال شمردن آنچه بر جهانیان حرام دانسته، رخصتی نیست. پس بندگان خدا بپرهیزید این که-شیطان-شما را به بیماری خود مبتلا گرداند، و با بانگ خویش برانگیزاند و سوارگان و پیادگان خود را بر سر شما کشاند. به جانم سوگند که تیر تهدید را برای تان سوفار ساخته، و کمان را سخت کشیده-و تاخته-شما را نشانه کرده و از جای نزدیک تیر-گمراهی -بر شما افکنده که گفت: «پروردگار من! چنانکه مرا گمراه کردی زشتیهای زمین را برای آنان بیارایم، و همه آنان را گمراه نمایم.» از ناپیدا و از روی گمان خطا سخنی گفت و نادانسته اندیشه ای در دل نهفت و متعصّبان سخن او را شنفتند و یکه تازان میدان خودخواهی و جهالت گفته وی را پذیرفتند تا چون سرکش شما او را فرمانبردار شد و طمع وی در شما استوار و آنچه پوشیده و نهان بود پدیدار، قدرت او بر شما فراوان گردید و سپاهیانش آهسته آهسته به سوی تان روان. پس شما را مقهور و خوار ساختند و به ورطه هلاکت درانداختند و به آسیبهای سختتان پی سپردند که گویی نیزه در دیده هایتان فرو بردند و گلوهاتان را بریدند، و بینی هاتان را خرد گردانیدند، و خواستند تا شما را بکشند و مهار بر نهاده، به آتش آماده دوزخ کشند تا چنان شد که آسیب او در دین سوزی در کار دنیاتان آتش افروزی، بر شما بیش از آنان گردید که به پیکارشان برخاسته اید، و برای ستیزشان آراسته اید. پس بدو بخروشید و در دفع او بکوشید. به خدا سوگند، او بر اصل شما فخر کرد، و گوهرتان را پست تر از گوهر خود شمرد، و بر تبارتان حمله آورد و سوارانش را بر شما تازاند و با پیادگانش راهتان را مسدود گرداند چنانکه از هر جا شکارتان می کند و انگشتانتان را می برد، نه با نیرنگ خود را توانید بازداشت و نه افسونی را به دفع بلا دانید گماشت. در دایره ذلت خوار، و در چنبره ای تنگ گرفتار، و دستخوش مردان و از چهار سو اسیر بلا بودن. پس آتش عصبیّت را که در دلهایتان نهفته است خاموش سازید، و کینه های جاهلیت را براندازید که این حمیّت در مسلمان از آفتهای شیطان است و نازیدنهای او و بر آغالیدنها و افسون دمیدنهای او. تاج افتخار فروتنی را بر سرهای خویش نهید، و گردنفرازی را به زیر پاهای خود بیفکنید، و -رشته-تکبّر را از گردنهایتان فرود آرید، و افتادگی را همچون مرزی میان خود و دشمن بشمارید: شیطان و سپاهیان او، که او را در هر ملّتی سپاهیان است و یاران و پیادگان و سواران…
۱۸- سوره حجر ۴۰-۲۹:فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ (۲۹)فَسَجَدَ الْمَلاَئِکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (۳۰)إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى أَنْ یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ (۳۱)قَالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (۳۳)قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ (۳۴)وَ إِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَهَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ (۳۵)قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (۳۶)قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ (۳۷) إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (۳۸)قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (۳۹) إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ (۴۰)
هنگامی که کار آن را به پایان رساندم، و در او از روح خود دمیدم، همگی برای او سجده کنید!»( ۲۹)همه فرشتگان، بی استثناء، سجده کردند… ( ۳۰) جز ابلیس، که ابا کرد از اینکه با سجده کنندگان باشد. (۳۱)(خداوند) فرمود:« ای ابلیس! چرا با سجده کنندگان نیستی؟!» (۳۲) گفت: «من هرگز برای بشری که او را از گل خشکیده ای که از گل بدبویی گرفته شده است آفریده ای، سجده نخواهم کرد!»( ۳۳) فرمود: « از صف آنها[ فرشتگان] بیرون رو، که رانده شده ای (از درگاه ما!)( ۳۴)و لعنت (و دوری از رحمت حق) تا روز قیامت بر تو خواهد بود!» ( ۳۵)گفت: « پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده( و زنده بگذار!)» ( ۳۶)فرمود:« تو از مهلت یافتگانی! ( ۳۷)(اما نه تا روز رستاخیز، بلکه) تا روز وقت معیّنی.» (۳۸) گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من (نعمتهای مادّی را) در زمین در نظر آنها زینت می دهم، و همگی را گمراه خواهم ساخت،(۳۹) مگر بندگان مخلصت را.»( ۴۰)
۱۹- سوره اعراف، آیه ۱۲: قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ
فرمود : «چون تو را به سجده امر کردم چه چیز تو را باز داشت از اینکه سجده کنى؟» گفت: « من از او بهترم. مرا از آتش آفریدى و او را از گِل آفریدى. »
گفت «من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گِل آفریدی.»
سوره ص، آیه ۷۶: قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ
گفت : من از او بهترم مرا از آتش آفریدهاى و او را از گِل آفریدهاى.
۲۰- تبار انحراف، ص ۳۷٫
۲۱- سوره حجر، آیه ۳۹: قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ
گفت : «پروردگارا، به سبب آنکه مرا گمراه ساختى، من [هم گناهانشان را ] در زمین برایشان مىآرایم و همه را گمراه خواهم ساخت.
سوره ص، آیه ۸۲: قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ
[شیطان] گفت: «پس به عزّت تو سوگند که همگى را جدّا از راه به در مىبرم.
۲۲- سوره اعراف، آیه ۱۶: قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ
گفت : «پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندى، من هم براى [فریفتن ] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست.
۲۳- سوره بقره، آیه ۳۵: وَ قُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّهَ وَ کُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمَا وَ لاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ
و گفتیم: «اى آدم، خود و همسرت در این باغ سکونت گیر [ید]و از هر کجاى آن خواهید فراوان بخورید و [ لى ] به این درخت نزدیک نشوید، که از ستمکاران خواهید بود.»
همچنین ر.ک: آیه ۱۹ سوره اعراف.
۲۴- آیت الله جوادی آملی ذیل آیه در تفسیر شفاهی پخش شده در رادیو معارف.
۲۵- قلت للرضا (علیه السّلام): یا ابن رسول الله، أخبرنی عن الشجره التی أکل منها آدم و حواء، ما کانت، فقد اختلف الناس فیها فمنهم من یروی أنها الحنطه، و منهم من یروی أنها العنب، و منهم من یروی أنها شجره الحسد؟ فقال (علیه السّلام):«کل ذلک حق.» قلت: فما معنی هذه الوجوه علی اختلافها؟ فقال: «یا أباصلت، إن شجره الجنه تحمل أنواعا و کان شجره الحنطه و فیها عنب، ولیست کشجر الدنیا، و ان آدم (علیه السّلام) لما أکرمه الله تعالی ذکره، باسجاد ملائکته، له و بادخاله الجنه، قال فی نفسه، هل خلق الله بشرا أفضل منی؟
فعلم الله عز وجل ما وقع فی نفسه فناداه: ارفع رأسک-یا آدم-فانظر إلی ساق عرشی فرفع آدم رأسه فنظر الی ساق العرش، فوجد علیه مکتوبا: لا إله إلا الله، محمد رسول الله، علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین، و زوجته فاطمه سیده نساء العالمین، و الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه، فقال آدم (علیه السّلام): یا رب، من هؤلاء؟ فقال عز و جل: یا آدم، هؤلاء من ذریتک، و هم خیر منک و من جمیع خلقی، ولولاهم ما خلقتک، ولا خلقت الجنه و لا النار، و لا السماء، و لا الأرض، فایاک أن تنظر إلیهم بعین الحسد فأخرجک عن جواری. فنظر الیهم بعین الحسد، و تمنی منزلتهم، فتسلط علیه الشیطان حتی أکل من الشجره التی نهی عنها، و تسلط علی حواء لنظرها الی فاطمه(علیها السّلام) بعین الحسد حتی أکلت من الشجره کما أکل آدم (علیه السّلام)، فاخرجهما الله تعالی من جنته، و أهبطهما من جواره إلی الارض»(عیون اخبار الرضا(علیه السّلام)، ج۱، ص ۳۱۰؛ البرهان فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص ۱۸۷)
از ابوالصلت عبدالسلام بن صالح هروی مروی است که گفت بر حضرت رضا علیه السّلام عرض کردم یابن رسول الله خبر بده مرا از حقیقت شجره که آدم و حوا از آن خوردند چه مردم در آن اختلاف کرده اند. بعضی روایت کرده اند که درخت گندم بود و برخی روایت کرده اند که درخت انگور بود و طائفه ای روایت کرده اند که درخت حسد بود.
حضرت فرمود تمام اینها راست است. عرض کردم پس این چه معنی دارد و این اختلاف چیست؟ فرمود ای اباصلت درخت بهشت انواع و اقسام میوه می دهد و مانند درخت دنیا نیست و آن درخت که آدم و حوا از آن خوردند درخت گندم بود و انگور هم می داد. و آدم را چون حق تعالی مکرم داشت به سجود ملائکه از برای او و داخل نمودن در بهشت نزد خود خیال کرد که آیا حق تعالی از جنس بشر افضل از من آفریده است و حق تعالی چون خیال قبلی او را می دانست ندا در داد که ای آدم سرخود را بلند کن و به ساق عرش من نظر کن آدم چون سر خود را بلند کرد و به ساق عرش نظر کرد دید به ساق عرش نوشته است:
لااله الا الله محمد رسول الله علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین و زوجته فاطمه سیده نساء العالمین و الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه.
پس آدم عرض کرد پروردگارا اینها کیانند؟ خدای عز وجل فرمود: اینها ذریه تو و فرزندان تو هستند و از تو بهترند و از جمیع آفریدگان من برترند و اینها نبودند نه ترا می آفریدیم و نه بهشت و جهنم و نه آسمان و زمین را. پس مبادا به ایشان به چشم حسد نگاه کنی که ترا از جوار خود که بهشت است بیرون کنم. پس آدم به چشم حسد بایشان نگاه کرد و منزلت ایشان را برای خود آرزو کرد. حقتعالی شیطان را بر او مسلط گردانید تا درختی را که از آن نهی شده بود خورد و شیطان را بر حوا مسلط گرد چون به چشم حسد بر فاطمه نظر کرد تا اینکه از آن درخت خورد چنان که آدم خورد. پس حق تعالی هر دو را از بهشت بیرون کرد و از جوار خود آنها را فرو فرستاد به این عالم خاک.
۲۶- سوره طه، آیه ۱۲۰: فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَهِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لاَ یَبْلَى
ولی شیطان او را وسوسه کرد و گفت: «اى آدم، آیا می خواهی تو را به درخت زندگی جاوید، و ملکی بی زوال راهنمایی کنم؟!»
۲۷- سوره ابراهیم آیه ۲۴-۲۶: أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ (۲۴)تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (۲۵) وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ (۲۶)
آیا ندیدى چگونه خداوند« کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشه آن(در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟( ۲۴) میوه اش را هر دم به اذن پروردگارش مىدهد. و خدا مَثَلها را براى مردم مىزند، شاید که آنان پند گیرند.(۲۵) و مَثَلِ سخنى ناپاک چون درختى ناپاک است که از روى زمین کنده شده و قرارى ندارد.
۲۸- سوره صافات، آیه ۶۲:أَ ذلِکَ خَیْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَهُ الزَّقُّومِ
آیا از نظر پذیرایى این بهتر است یا درخت زقّوم؟
۲۹-سوره اعراف، آیه ۲۰-۲۲:فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَ قَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَهِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ (۲۰)وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ (۲۱) فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَ طَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ وَ نَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَ لَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَهِ وَ أَقُلْ لَکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ (۲۲)
پس شیطان، آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود، براى آنان نمایان گرداند و گفت: « پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد، جز [ براى ] آنکه [ مبادا ] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید.»(۲۰) و براى آن دو سوگند یاد کرد که: من قطعاً از خیرخواهان شما هستم.(۲۱) پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید. پس چون آن دو از [میوه] آن درختِ [ ممنوع ] چشیدند، برهنگىهایشان بر آنان آشکار شد، و به چسبانیدن برگ [ هاى درختانِ ] بهشت بر خود آغاز کردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد: « مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که در حقیقت شیطان براى شما دشمنى آشکار است.»
۳۰-.. مانند حضرت آدم که دروغ ابلیس را که سوگند هم خورد راست دانست و باور کرد، چون در آدم ماهیت کذب نبود و سابقه دروغ را نداشت و دروغی ندیده بود. (بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الائمه الأطهار، ج۶۸، ص ۱۰)
۳۱- ر.ک: سفر سوم پیدایش در عهد قدیم: و مار از همه حیوانات صحرا که خداوند ساخته بود هوشیارتر بود و به زن گفت آیا خداوند حقیقتاً گفته است که از همه درختان باغ نخورید (۱ پیدایش ۲) زن به مار گفت از میوه درختان باغ نمی خوریم (۲ پیدایش ۲) لیکن از میوه درختی که در وسط باغ است خدا گفت از آن مخورید و آن را لمس مکنید مبادا بمیرید (۳ پیدایش ۳) مار به زن گفت هر آینه نخواهید مرد (۴ پیدایش ۳) بلکه خدا می داند در روزی که از آن بخورید چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود (۵ پیدایش ۳) و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکو این و به نظر خوش نما و درختی دلپذیر و دانش افزا پس از میوه اش گرفت هه بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد (۶ پیدایش ۳) آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریانند پس برگهای انجیر به هم دوخته سترها باری خویشتن ساختند و آواز خداوند خدا را شنیدند که در هنگام وزیدن نسیم نهار در باغ می خرامید و آدم و زنش خویشتن را از حضور خداوند خدا در میان درختان باغ پنهان کردند (۷ پیدایش ۳) و خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت کجا هستی (۸ پیدایش ۳) گفت چون آوازت را در باغ شنیدم ترسان گشتم زیرا که عریانم پس خود را پنهان کردم (۹ پیدایش ۳) گفت که تو را آگاهانید که عریانی آیا از آن درختی که تو را قدغن کردم که از آن نخوری خوردی(۱۰ پیدایش ۳)آدم گفت این زنی که قرین من ساختی وی از میوه درخت به من داد که خوردم (۱۱ پیدایش ۳) پس خداوند به زن گفت این چه کار است که کردی زن گفت مار مرا اغوا نمود که خوردم (۱۲ پیدایش ۳) پس خداوند خدا به مار گفت چونکه این کار کردی از جمیع بهایم و از همه حیوانات صحرا ملعون تر هستی بر شکمت راه خواهی رفت و تمام ایام عمرت خاک خواهی خورد (۱۳ پیدایش ۳) و عداوت در میان تو و زن در میان ذریت تو و ذریت وی می گذارم. او سرت را خواهد کوبید و تو پاشنه وی را خواهی کوبید (۱۴ پیدایش ۳) و به زن گفت الم و حمل تو را بسیار افزون گردانم و با الم فرزندان خواهی زایید و اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو حکمرانی خواهد کرد (۱۵ پیدایش ۳) و به آدم گفت چونکه سخن زوجه ات را شنیدی و از آن درخت خوردی که امر فرموده گفتم از آن نخوری پس به سبب تو زمین ملعون شد و تمام ایام عمرت را از آن با رنج خواهی خورد (۱۶ پیدایش ۳) خار و خس نیز برایت خواهد رویانید و سبزه های صحرا را خواهی خورد (۱۷ پیدایش ۳) و به عرق پیشانیت نان خواهی خورد تا حینی که به خاک راجع گردی که از آن گرفته شدی زیرا که تو خاک هستی و به خاک خواهی برگشت (۱۸ پیدایش ۳) و آدم زن خود را حوا نام نهاد زیرا او مادر جمیع زندگان است (۱۹ پیدایش ۳) و خداوند خدا رختها برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید (۲۰ پیدایش ۳) و خداوند خدا گفت همانا انسان مثل یکی از ما شده است که عارف نیک و بد گردید. اینک مبادا دست خود را دراز کنند و از درخت حیات نیز گرفته بخورد و تا به ابد زنده ماند (۲۱ پیدایش ۳) پس خداوند خدا او را از باغ عدن بیرون کرد تا کار زمین را که از آن گرفته شده بود بکند (۲۲ پیدایش ۳) پس آدم را بیرون کرد و به طرف شرقی باغ عدن کروبیان را مسکن داد و شمشیر آتش باری را که به هر سو گردش می کرد تا طریق درخت حیات را محافظت کند (۲۳ پیدایش ۳)
۳۲- وی در مدتی بس کوتاه از ظهر تا غروب جمعه ای فریب شیطان را خورد. مشهور در میان علمای شیعه این است که ایشان در بهشت خلد سکونت داشت و از آنجا رانده شد، ولی برخی دیگر نیز بر این عقیده اند با توجه به اینکه اولاً در بهشت کسی مرتکب گناه نمی شود و ثانیاً هر کس به بهشت وارد شد. در آن جاودانه خواهد بود قائل به اینند که حضرت آدم این چند ساعت را در بهشت برزخی به سر برده است. دسته اول به این دسته احادیث استناد می کنند که حضرت آدم علیه السّلام بر سقف بهشت نام اهل بیت علیهم السّلام را مکتوب دید و با تمسک و توسل به آن اسمای شریفه توبه نمود و به این واسطه توبه اش قبول شد (داستان پیامبران یا قصه های قرآن از آدم تا خاتم، ص ۹۶؛ قصص الأنبیاء (قصص قرآن)، ص ۷۲؛ بحارالأنوار جامعه لدرر أخبار الائمه الأطهار، ج۵۷، ص ۲۶۵)
۳۳- عَن أبی جَعْفَرٍ ع فِی قَولْ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَقَدْ عَهِدْنا اِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً «۵» قالَ عَهِدَ اِلَیهِ فِی مُحَمَّدٍ وَ الائِمَّهِ مِنْ بَعْدِهِ فَتَرَکَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ عَزْمٌ انَّهُمْ هکَذاً وَ انَّمَا سمِّی اولُو العَزمِ اولیَ العَزْمِ لانَّهُ عَهِدَ اِلَیْهِمْ فِی محمَّدٍ وَ الاوْصیاءِ منْ بَعْدِهِ وَ المَهْدِیَّ وَ سیرتَهِ فَاجمَعَ عَزْمُهُمْ انَّ ذلِک کَذلکَ و الإقرَارُ به.(بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الائمه الاطهار، ج۲۶، ص ۲۷۸)
جابر از حضرت باقر علیه السّلام درباره آیه وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً فرمود پیمان از او گرفت درباره محمد و ائمه بعد از او. آدم ترک کرد و تصمیمی نداشت که آنها دارای چنین مقامی هستند. و انبیای اولوالعزم را به این لقب ستوده اند چون خداوند با آنها عهد بست درباره محمد و اوصیای بعد از او و حضرت مهدی و روش آن جناب. آنها عزم و تصمیم گرفتند که مطلب همین طور است و اقرار آوردند.
جابر جعفی گفت به حضرت باقر علیه السّلام گفتم چه وقت امیرالمؤمنین نامیده شد؟ فرمود قرآن نخوانده ای گفتم چرا فرمود بخوان گفتم چه بخوانم فرمود بخوان وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ فرموده اینست آن آیه ای که می خواستی ولی نمی دانی به کجا منتهی می شود و محمد رسول من و علی امیرالمؤمنین است و در این موقع خداوند او را امیرالمؤمنین نامید جابر!
منبع مقاله :
همایون، محمد هادی؛(۱۳۹۰)، تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: نشر دانشگاه امام صادق (ع)و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، چاپ اول۱۳۹۰