0

مصیبت نامه عطار

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مصیبت نامه عطار
دوشنبه 13 اردیبهشت 1395  6:49 PM

آن یکی دیوانه در برفی نشست

همچو آتش برف میخورد از دو دست

آن یکی گفتش چرا این میخوری

چیزی الحق چرب و شیرین میخوری

گفت چکنم گرسنه دارم شکم

گفت از برف آن نگردد هیچ کم

گفت حق را گو که میگوید بخور

تا شود گرسنگیت آهسته تر

هیچ دیوانه نگوید این سخن

میخورم نه سر پدید این را نه بن

گفت من سیرت کنم بی نان شگرف

کرد سیرم راست گفت اما زبرف

 
 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها