0

مصیبت نامه عطار

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مصیبت نامه عطار
دوشنبه 13 اردیبهشت 1395  6:26 PM

خونئی را زار میبردند و خوار

تا درآویزند سر زیرش ز دار

او طرب میکرد و بس دل زنده بود

خنده میزد وان چه جای خنده بود

سایلی گفتش که آزادی چرا

وقت کشتن این چنین شادی چرا

گفت چون عمر از قضاماند این قدر

کی توان برد این قدر در غم بسر

تا که این میگفت حق دادش نجات

از ممات او برون آمد حیات

هرچه برهم مینهی بر هم منه

هیچ کس را هیچ بیش و کم منه

هرچه داری جمله آنجا میفرست

کم بود از نیم خرما میفرست

زانکه هرچ آنجا فرستی آن تراست

وانچه میداری نگه تاوان تراست

 
 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها