0

مصیبت نامه عطار

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مصیبت نامه عطار
دوشنبه 13 اردیبهشت 1395  5:58 PM

کرد در کشتی یکی گبری نشست

موج برخاست و شد آن کشتی ز دست

سخت میترسید گبر هیچ کس

گفت ای آتش مرا فریاد رس

گفت ملاحش خموش ای ژاژ خای

آتش اینجا کی شناسد سر ز پای

موج چون هم مردکش هم سرکش است

در چنین موجی چه جای آتش است

گر کند اینجایگه آتش قرار

تا زند یک دم برآید زو دمار

گبر گفت ای مرد پس تدبیر چیست

گفت تسلیم است تا تقدیر چیست

چون برآید بحر تقدیرش بجوش

شیر گردد همچو مور آنجا خموش

 
 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها