0

اسرارنامه عطار

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اسرارنامه عطار
دوشنبه 13 اردیبهشت 1395  1:25 AM

شبی خفت آن گدایی در تنوری

شهی را دید می‌شد در سموری

زمستان بود و سرما بود بسیار

گدا با شاه گفت ای شاه هشیار

تو گرچه بی‌خبر بودی ز سرما

فرا سرآمد این شب نیز بر ما

عزیزا در بن این دیر گردان

صبوری و قناعت کن چو مردان

بمردی صبر کن بر جای بنشین

بسر می در مدو وز پای بنشین

حکیمی در مثل رمزی نمودست

که صبر اندر همه کاری ستودست

همه خذلان مردم از شتابست

خرد را این سخن چون آفتابست

شتاب ازحرص دارد جان مردم

نگه کن حرص آدم بین و گندم

اگر نه حرص در دل راه داری

کجا از جنت الماوی فتادی

ز آدم حرص میراثست ما را

درازا محنتا آشفته کارا

 
 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها