0

اسرارنامه عطار

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اسرارنامه عطار
دوشنبه 13 اردیبهشت 1395  1:17 AM

یکی شاگرد احول داشت استاد

مگر شاگرد را جایی فرستاد

که ما را یک قرابه روغن آنجاست

بیاور زود آن شاگرد برخاست

چو آنجا شد که گفت و دیده بگماشت

قرابه چون دو دید احول عجب داشت

بر استاد آمد گفت ای پیر

دو می‌بینم قرابه من چه تدبیر

ز خشم استاد گفتش ای بد اختر

یکی بشکن دگر یک را بیاور

چو او در دیدن خود شک نمی‌دید

بشد این شکست آن یک نمی‌دید

اگر چیزی همی بینی تو جز خویش

توهم آن احول خویشی بیندیش

تو هر چیزی که می‌بینی تو آنی

ولی چون در غلط ماندی چه دانی

 
 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها