در قناعت و انزوای خویش گوید
شنبه 11 اردیبهشت 1395 9:40 PM
ای که در زیر طبع گردونی
چند گویی مرا که از دونی
با چنین گنج در چنین گنجی
چه گنه گنج را تو ناگنجی
رنج با گنج و زحمت نااهل
چون بریدی طمع ترا شد سهل
زحمت خود ز اهل عصر بکاه
هرچه خواهی ز خالق خودخواه
خلق را جمله صورتی انگار
هیچی از هیچ خلق طمع مدار
جُرم من اندرین چه میدانی
چون بدیدی کمال نادانی
نرسد در ولایت دل خویش
هیچ بیحوصله به حاصل خویش
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.