0

حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

ذکر حجّت قرآن
شنبه 11 اردیبهشت 1395  8:23 PM

باش تا روز عرض بر یزدان

گلهٔ جان تو کند قرآن

گوید این ماحل مصدّق تو

چند باطل کشید بر حق تو

گوید ای کردگار می‌دانی

آشکارا چنانکه پنهانی

شب و روزم بخواند با فریاد

داد یک حرف من به صدق نداد

حق نحو و معانی و اعراب

زو ندیدم به صدق در محراب

حنجره در سرود نیک آید

جامهٔ غم کبود نیک آید

به جز از گفت و گوی دمدمه‌ای

نیست گوشی نصیب زمزمه‌ای

گه بخواندی مرا به راه مجاز

خیره بگشاده چون خران آواز

که بسی لاف زد به دعوی ما

پس ندانست قدر معنی ما

سوی میدان خاص اسب بتاخت

روی ما از نقاب ما نشناخت

بر سرِ کوی ما ز زشت و نکو

سگی آمد کسی نیامد ازو

عقل و جان را به حکم من نسپرد

سوی رای و هوای خویشم برد

گه به تیغ هوا بخست مرا

گاه بر دام نفس بست مرا

گه به سوی شراب راند مرا

گه به راه سرود خواند مرا

گه شکستی چوچوب را سکنه

سر و روی حروفم از شکنه

گه چو قوّال کرده از نغمه

متفرّق حروفم از زخمه

ای مدبّر ز مُدبری چونین

خواهم انصاف تو به یوم‌الدین

در سرای مجاز از سر ناز

گه به بازار و گه به بانگ نماز

جلوه کردی برای اعجازی

گه به حرفی و گه به آوازی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها