0

حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

من زَهَد فی‌الدّنیا وَجَد مُلکا لایبلی
شنبه 11 اردیبهشت 1395  8:21 PM

بود پیری به بصره در زاهد

که نبود آن زمان چنو عابد

گفت هر بامداد برخیزم

تا از این نفسِ شوم بگریزم

نفس گوید مرا که هان ای پیر

چه خوری بامداد کن تدبیر

بازگو مر مرا که تا چه خورم

منش گویم که مرگ و در گذرم

گوید آنگاه نفسِ من با من

که چه پوشم بگویمش که کفن

بعد از آن مر مرا سؤال کند

آروزهای بس محال کند

که کجا رفت خواهی ای دل کور

منش گویم خموش تا لب گور

تا مگر بر خلاف نفس نَفَس

بتوانم زدن ز بیم عسس

بخ بخ آنکس که نفس را دارد

خوار و در پیش خویش نگذارد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها