0

منطق‌الطیر عطار

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به: منطق‌الطیر عطار
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  8:05 PM

گفت لقمان سرخسی کای اله

پیرم و سرگشته و گم کرده راه

بنده‌ای کو پیر شد شادش کنند

پس خطش بدهند و آزادش کنند

من کنون در بندگیت ای پادشاه

همچو برفی کرده‌ام موی سیاه

بندهٔ بس غم کشم، شادیم بخش

پیرگشتم ، خط آزادیم بخش

هاتفی گفت ای حرم را خاص خاص

هر که او از بندگی خواهد خلاص

محو گردد عقل و تکلیفش به هم

ترک گیر این هر دو و درنه قدم

گفت الاهی پس ترا خواهم مدام

عقل و تکلیفم نباید والسلام

پس ز تکلیف وز عقل آمد برون

پای کوبان دست می‌زد در جنون

گفت اکنون من ندانم کیستم

بنده باری نیستم، پس چیستم

بندگی شد محو، آزادی نماند

ذره‌ای در دل غم و شادی نماند

بی‌صفت گشتم، نگشتم بی‌صفت

عارقم اما ندارم معرفت

من ندانم تو منی یا من توی

محو گشتم در تو و گم شد دوی

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها