0

منطق‌الطیر عطار

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به: منطق‌الطیر عطار
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  7:44 PM

گفت آن دیوانهٔ تن برهنه

در میاه راه می‌شد گرسنه

بود بارانی و سرمایی شگرف

تر شد آن سرگشته از باران و برف

نه نهفتی بودش و نه خانه‌ای

عاقبت می‌رفت تا ویرانه‌ای

چون نهاد از راه در ویرانه گام

بر سرش آمد همی خشتی ز بام

سر شکستش خون روان شد همچو جوی

مرد سوی آسمان برکرد روی

گفت تا کی کوس سلطانی زدن

زین نکوتر خشت نتوانی زدن

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها