0

غزلیات عطار نیشابوری

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات عطار نیشابوری
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:26 PM

گر چنین سنگدل بمانی تو

وه که بس خون‌ها برانی تو

چه بلایی بر اهل روی زمین

از بلاهای آسمانی تو

از تو صد فتنه در جهان افتاد

فتنهٔ جملهٔ جهانی تو

فتنه برخیزد آن زمان که سحر

فرق مشکین فرو فشانی تو

دهن عقل باز ماند باز

چون درآیی به خوش زبانی تو

همه اهل زمانه دل بنهند

بر امیدی که دلستانی تو

خط نویسی به خون ما چو قلم

سرکشان را به سر دوانی تو

سرگرانی و سرکشی چه کنی

که سبک روح‌تر از آنی تو

باده ناخورده از من بیدل

با من آخر چه سر گرانی تو

چشم من ظاهرت همی بیند

گرچه از چشم بد نهانی تو

اگر از من کنار خواهی کرد

روز و شب در میان جانی تو

گلی از گلستانت باز کنم

که به رخ همچو گلستانی تو

شکری از لب تو بربایم

که به لب چون شکرستانی تو

خون فشانند عاشقان بر خاک

چون ز یاقوت درفشانی تو

چند آخر به خون نویسی خط

هیچ خط نیز می ندانی تو

دل عطار در غمت ریش است

مرهمی کن اگر توانی تو

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها