0

غزلیات عطار نیشابوری

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات عطار نیشابوری
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  5:55 PM

چو خود را پاک دامن می ندانم

مقامی به ز گلخن می ندانم

چرا اندر صف مردان نشینم

چو خود را مرد جوشن می ندانم

بیا تا ترک خود گیرم که خود را

بتر از خویش دشمن می ندانم

دلی کز آرزوها گشت پر بت

من آن دل را مزین می ندانم

چو عیسی از یکی سوزن فروماند

من این بت کم ز سوزن می ندانم

مرا جانان فروشد در غمت جان

اگرچه جان معین می ندانم

چنان در عشق تو سرگشته گشتم

که جانم گم شد و تن می ندانم

مرا هم کشتی و هم سوختی زار

چه می‌خواهی تو از من می ندانم

گهی گویی که تن زن صبر کن صبر

علاج صبر کردن می ندانم

گهی گویی مرا بستان ورستی

ز صد خرمن یک ارزن می‌ندانم

چون من یک ذره‌ام نه هست و نه نیست

همه خورشید روشن می ندانم

فرو رفتم در این وادی کم و کاست

تو می‌دانی اگر من می ندانم

درین حیرت دل حیران خود را

طریقی به ز مردن می ندانم

که گیرد دامن عطار ازین پس

چو او را هیچ دامن می ندانم

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها