0

شاه و درویش هلالی جغتایی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

بخش ۲۰ - نالیدن درویش در کوی شاه
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:07 PM

 

آن شب آفاق همچو گلشن بود

شب نبود آن، که روز روشن بود

فلک از آفتاب و بدر منیر

قدحی بود پر ز شکر و شیر

ماه چون کاسهٔ پنیر شده

کوچ‌ها همچو جوی شیر شده

سایه ظلمت فگنده بر سر نور

ریخته مشک ناب بر کافور

در چمن سایه‌های برگ چنار

چون سیه کرده پنجه‌های نگار

سایهٔ برگ بیدگاه شمال

راست چون ماهیان در آب زلال

بود ماه فلک تمام آن شب

شاه را شد هوای بام آن شب

شب مهتاب طرف بام خوش‌ست

جلوه‌های مه تمام خوش‌ست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها