0

غزلیات هلالی جغتایی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:45 PM

پس از عمری که خود را بر سر کوی تو اندازم

ز بیم غیر نتوانم نظر سوی تو اندازم

پس از چندی که ناگه دولت وصل اتفاق افتد

چه باشد گر توانم دیده بر روی تو اندازم؟

نبینم ماه نو را در خم طاق فلک هرگز

اگر روزی نظر بر طاق ابروی تو اندازم

تو می‌آیی و من از شوق می‌خواهم که هر ساعت

سر خود را به پای سر دلجوی تو اندازم

رقیب سنگدل زین سان که جا کرده به پهلویت

من بی‌دل چه سان خود را به پهلوی تو اندازم

دلی کز دست من شد آه اگر روزی به دست آید

کبابی سازم و پیش سگ کوی تو اندازم

هلالی را دل دیوانه در قید جنون اولی

اجازت ده که بازش در خم موی تو اندازم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها