پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395 6:44 PM
من نه آنم که دل خویش مشوش دارم
هر کجا ناخوشییی هست به او خوش دارم
گر سگان سر آن کوی کبابی طلبند
پاره سازم دل پرخون و بر آتش دارم
چه بلاها که دل زارم از آن مه نکشید؟
الله، الله! چه دل زار بلاکش دارم!
تا تو را صفحهٔ دل ساده شد از نقش وفا
ورق چهره به خوناب منقش دارم
از من امروز، هلالی، مطلب خاطر جمع
که دل آشفتهٔ آن زلف مشوش دارم
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.