0

غزلیات هلالی جغتایی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:39 PM

دلا گر عاشقی بنشین که جانانت برون آید

بر آن در منتظر می‌باش، تا جانت برون آید

اگر صد سال آب از گریه بر آتش زنند چشمم

هنوز از سینهٔ من سوز هجرانت برون آید

ز تاب آتش می، چون عرق ریزد گل رویت

زلال رحمت از چاه زنخوانت برون آید

چه بینم آفتابی را، که از جیب فلک سرزد؟

خوش آن ماهی، که هر صبح از گریبانت برون آید

سوار خاک میدان توام، آهسته جولان کن

نمی‌خواهم که گردی هم ز میدانت برون آید

هلالی خواستی که از ضعف تن افغان کنی اما

تو آن قوت کجا داری که افغانت برون آید؟

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها