0

غزلیات هلالی جغتایی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:38 PM

چه حاصل گر هزاران گل دمد یا صد بهار آید؟

مرا چون با تو کار افتاده است این‌ها چه کار آید؟

دلم را باغ و بستان خوش نمی‌آید، مگر وقتی

که جامی در میان آرند و سروی در کنار آید

چو سوی زلف خوبان رفت، سوی ما نیاید دل

وگر آید سیه روز و پریشان روزگار آید

نمی‌آیم برون از بیم رسوایی، که می‌ترسم

مرا در پیش مردم گریهٔ بی‌اختیار آید

س از عمری، اگر آن طفل بدخو بگذرد سویم

نمی‌گیرد قراری، تا دل من در قرار آید

فزون از داغ نومیدی بلایی نیست عاشق را

مبادا کین بلا پیش من امیدوار آید

هلالی چون تو درویشی و آن مه خسرو خوبان

تو را از عشق او فخریت و او را از تو عار آید

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها