0

غزلیات هلالی جغتایی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:37 PM

از حال دل و دیده مپرسید که چون شد؟

خون شد دل و از رهگذر دیده برون شد

ما بی‌خبران، چون خبر از خویش نداریم

حال دل آواره چه دانیم که چون شد؟

دل خون شد و از دست هنوزش نگذاری

بگذار، خدا را، که دل از دست تو خون شد

تا باد صبا در شکن زلف تو ره یافت

بهر دل ما سلسله‌جنبان جنون شد

کردیم به امید وفا صبر ولیکن

هرچند که کردیم جفای تو فزون شد

هر قصر امیدی که بر افراخته بودیم

از سیل فراق تو به یک بار نگون شد

در عشق تو گویند بشد کار هلالی

کاری که مراد دل او بود کنون شد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها