پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395 6:33 PM
عکس آن لبهای میگون در شراب افتاده است
حیرتی دارم که چون آتش در آب افتاده است؟
ظاهرست از حلقهای زلف و ماه عارضت
در میان سایه هر جا آفتاب افتاده است
چون طبیب عاشقانی گه گه این دل خسته را
پرسشی میکن که بیمار و خراب افتاده است
چون هلالی را به خاک آستانش دید گفت
این گدا را بین که بس عالیجناب افتاده است
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.