0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
جمعه 10 اردیبهشت 1395  8:45 PM

رفتم به کوی خواجه و گفتم که خواجه کو

گفتند خواجه عاشق و مست است و کو به کو

گفتم فریضه دارم آخر نشان دهید

من دوستدار خواجه‌ام آخر نیم عدو

گفتند خواجه عاشق آن باغبان شده‌ست

او را به باغ‌ها جو یا بر کنار جو

مستان و عاشقان بر دلدار خود روند

هر کس که گشت عاشق رو دست از او بشو

ماهی که آب دید نپاید به خاکدان

عاشق کجا بماند در دور رنگ و بو

برف فسرده کو رخ آن آفتاب دید

خورشید پاک خوردش اگر هست تو به تو

خاصه کسی که عاشق سلطان ما بود

سلطان بی‌نظیر وفادار قندخو

آن کیمیای بی‌حد و بی‌عد و بی‌قیاس

بر هر مسی که برزد زر شد به ارجعوا

در خواب شو ز عالم وز شش جهت گریز

تا چند گول گردی و آواره سو به سو

ناچار می برندت باری به اختیار

تا پیش شاه باشدت اعزاز و آبرو

گر ز آنک در میانه نبودی سرخری

اسرار کشف کردی عیسیت مو به مو

بستم ره دهان و گشادم ره نهان

رستم به یک قنینه ز سودای گفت و گو

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها