0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
جمعه 10 اردیبهشت 1395  12:01 AM

هرک آتش من دارد او خرقه ز من دارد

زخمی چو حسینستش جامی چو حسن دارد

غم نیست اگر ماهش افتاد در این چاهش

زیرا رسن زلفش در دست رسن دارد

نفس ار چه که زاهد شد او راست نخواهد شد

گر راستیی خواهی آن سرو چمن دارد

صد مه اگر افزاید در چشم خوشش ناید

با تنگی چشم او کان خوب ختن دارد

از عکس ویست ای جان گر چرخ ضیا دارد

یا باغ گل خندان یا سرو و سمن دارد

گر صورت شمع او اندر لگن غیرست

بر سقف زند نورش گر شمع لگن دارد

گر با دگرانی تو در ما نگرانی تو

ما روح صفا داریم گر غیر بدن دارد

بس مست شدست این دل وز دست شدست این دل

گر خرد شدست این دل زان زلف شکن دارد

شمس الحق تبریزی شاه همه شیرانست

در بیشه جان ما آن شیر وطن دارد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها