0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  11:47 PM

چه گوهری تو که کس را به کف بهای تو نیست

جهان چه دارد در کف که آن عطای تو نیست

سزای آنک زید بی‌رخ تو زین بترست

سزای بنده مده گر چه او سزای تو نیست

نثار خاک تو خواهم به هر دمی دل و جان

که خاک بر سر جانی که خاک پای تو نیست

مبارکست هوای تو بر همه مرغان

چه نامبارک مرغی که در هوای تو نیست

میان موج حوادث هر آنک استادست

به آشنا نرهد چونک آشنای تو نیست

بقا ندارد عالم وگر بقا دارد

فناش گیر چو او محرم بقای تو نیست

چه فرخست رخی کو شهیت را ماتست

چه خوش لقا بود آن کس که بی‌لقای تو نیست

ز زخم تو نگریزم که سخت خام بود

دلی که سوخته آتش بلای تو نیست

دلی که نیست نشد روی در مکان دارد

ز لامکانش برانی که رو که جای تو نیست

کرانه نیست ثنا و ثناگران تو را

کدام ذره که سرگشته ثنای تو نیست

نظیر آنک نظامی به نظم می‌گوید

جفا مکن که مرا طاقت جفای تو نیست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها