0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  11:44 PM

برات عاشق نو کن رسید روز برات

زکات لعل ادا کن رسید وقت زکات

برات و قدر خیالت دو عید چیست وصال

چو این و آن نبود هست نوبت حسرات

به باغ‌های حقایق برات دوست رسید

ز تخته بند زمستان شکوفه یافت نجات

چو طوطیان خبر قند دوست آوردند

ز دشت و کوه برویید صد هزار نبات

دو شادیست عروسان باغ را امروز

وفات در بگشاد و خریف یافت وفات

بیا که نور سماوات خاک را آراست

شکوفه نور حقست و درخت چون مشکات

جهان پر از خضر سبزپوش دانی چیست

که جوش کرد ز خاک و درخت آب حیات

ز لامکان برسیدست حور سوی ملک

ز بی‌جهت برسیدست خلد سوی جهات

طیور نعره ارنی همی‌زنند چرا

که طور یافت ربیع و کلیم جان میقات

به باغ آی و قیامت ببین و حشر عیان

که رعد نفخه صور آمد و نشور موات

اذان فاخته دیدیم و قامت اشجار

خموش کن که سخن شرط نیست وقت صلات

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها