0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  11:44 PM

بر شکرت جمع مگس‌ها چراست

نکته لاحول مگسران کجاست

هر نظری بر رخ او راست نیست

جز نظری کو ز ازل بود راست

اسب خسان را به رخی پی بزن

عشوه ده ای شاه که این روی ماست

عشوه و عیاری و جور و دغل

تو نکنی ور کنی از تو رواست

از تو اگر سنگ رسد گوهرست

گر تو کنی جور به از صد وفاست

تیره نظر چونک ببیند دو نقش

جامه درد نعره زند کاین صفاست

چونک هر اندیشه خیالی گزید

مجلس عشاق خیالش جداست

کعبه چو از سنگ پرستان پرست

روی به ما آر که قبله خداست

آنک از این قبله گدایی کند

در نظرش سنجر و سلطان گداست

جز که به تبریز بر شمس دین

روح نیاسود و نخفت و نخاست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها