0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  11:44 PM

اندرآ ای مه که بی‌تو ماه را استاره نیست

تا خیالت درنیاید پای کوبان چاره نیست

چون خیالت بر که آید چشمه‌ها گردد روان

خود گرفتم کاین دل ما جز که و جز خاره نیست

آتش از سنگی روان شد آب از سنگی دگر

لعل شد سنگی دگر کز لطف تو آواره نیست

بارها لطف تو را من آزمودم ای لطیف

مرده را تو زنده کردی بارها یک باره نیست

ابر رحمت هر سحر گر می‌ببارد آن ز تست

وین دل گریان من جز کودک گهواره نیست

همچو کوه طور از غم این دلم صدپاره شد

لیک اندر دست من زان پاره‌ها یک پاره نیست

آهن برهان موسی بر دل چون سنگ زد

تا جهد استاره‌ای کز ابر یک استاره نیست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها