پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395 11:42 PM
هم به بر این بت زیبا خوشکست
من نشستم که همین جا خوشکست
مطرب و یار من و شمع و شراب
این چنین عیش مهیا خوشکست
من و تو هیچ از این جا نرویم
پهلوی شکر و حلوا خوشکست
خجل است از رخ یارم گل تر
با چنین چهره و سیما خوشکست
هر صباحی ز جمالش مستیم
خاصه امروز که با ما خوشکست
بجهم حلقه زلفش گیرم
که در آن حلقه تماشا خوشکست
شمس تبریز که نور دلها است
دایما با گل رعنا خوشکست
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.