0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  11:40 PM

هین که گردن سست کردی کو کبابت کو شرابت

هین که بس تاریک رویی ای گرفته آفتابت

یاد داری که ز مستی با خرد استیزه بستی

چون کلیدش را شکستی از کی باشد فتح بابت

در غم شیرین نجوشی لاجرم سرکه فروشی

آب حیوان را ببستی لاجرم رفتست آبت

بوالمعالی گشته بودی فضل و حجت می‌نمودی

نک محک عشق آمد کو سؤالت کو جوابت

مهتر تجار بودی خویش قارون می‌نمودی

خواب بود و آن فنا شد چونک از سر رفت خوابت

بس زدی تو لاف زفتی عاقبت در دوغ رفتی

می‌خور اکنون آنچ داری دوغ آمد خمر نابت

مخلص و معنی این‌ها گر چه دانی هم نهان کن

اندر الواح ضمیری تا نیاید در کتابت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها